کارگاه تخصصی ادبی آشنایی با مکتب ادبی سمبولیسم و نمادگرایی برگزار شد
هفتمین جلسه هفتگی کارگاههای تخصصی آشنایی با مکاتب ادبی و شناخت عناصر داستانی با نقد و بررسی مکتب ادبی« سمبولیسم و نمادگرایی » و شناخت عنصر داستانی « زاویه دید یا زاویه روایت در داستان کوتاه » با حضور داستان نویسان ، کارشناسان و دانشجویان رشته های ادبیات داستانی و زبان و ادبیات فارسی ، شب گذشته از سوی اداره فعالیتهای ادبی و هنری معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد تربیت معلم در سالن شماره 5 این دانشگاه برگزار شد .
به گزارش روابط عمومی جهاد دانشگاهی واحد تربیت معلم ، مهدی رحیمی ، دبیرکانون داستان نویسی و نقد داستان معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد تربیت معلم در این کارگاه ابتدا به بررسی و تشریح تعاریف و مفاهیم نماد پرداخته و گفت : « نمادگرایی یعنی به کار بردن سمبول یا نماد به عنوان یک نوع شیوه بیان در هنر و ادبیات ، این روش در آثار ادبی دوره های تاریخی بیشتر ملت ها ، کم و بیش به کار رفته است ، اما آنچه به عنوان مکتب سمبولیسم یا نمادگرایی در ادبیات و به خصوص در شعر از آن بحث می شود و به عنوان یکی از مکتب های ادبی معروف شده ، نهضتی است که در اواخر قرن نوزدهم در شعر فرانسه به وجود آمد و با اشعار شاعرانی چون شارل بودلر ، آرتور رمبو ، استفان مالارمه و پل ورلن مشخص شد و سپس در سایر انواع ادبی در ادبیات فرانسه و سایر کشورها ، به خصوص انگلیس و امریکا نفوذ کرد . »
دبیرکانون داستان نویسی و نقد داستان معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد تربیت معلم در ادامه گفت : « دورۀ رواج نمادگرایی 1885 تا 1901 میلادی است و بسیاری از منتقدان ، آثار ادگارآلن پو ، نویسنده و شاعر امریکایی را که بودلر به فرانسه ترجمه کرد ، منشاء ظهور آن در ادبیات فرانسه می دانند و مانیفست یا مرامنامۀ نمادگرایان ( سمبولیست ها ) در سال 1886 منتشر شد که در آن اصول این مکتب اعلام شده بود ، در این بیانیه ؛ رمبو ، بودلر ، مالارمه و ورلن به عنوان پیشوایان این مکتب معرفی شده اند و شعر سمبولیک ( نمادین ) شعری عاری از وظایف تعلیمی و همچنین حساسیت های ساختگی و بی نیاز از رعایت قواعد فصاحت خوانده شده است . »
رحیمی اظهار داشت : « پیروان مکتب نمادگرایی معتقد بودند که شاعر ، پیغمبری است که می تواند درون و ماورای دنیای واقعی را ببیند و وظیفه دارد که به وسیله نمادهایی که به کار می برد ، آن دنیای ماورایی یعنی واقعیت بزرگ تر و جاودانه تر را نشان دهد و از آنجا که عوالم فابل توصیف نیستند ، شاعر می کوشد به کمک زبان نمادین ( سمبولیک ) خود ، آن را به خواننده القاء کند . در این شیوه کلمه ها بیان کنندۀ احساس نیستند ، بلکه احساس را برمی انگیزند یا آن را القاء می کنند . از نظر نمادگرایان تنها در این شیوه است که کلمه ارزش واقعی خود را به دست می آورد و به کمک شاعر از نیرویی جادویی برخوردار می شود ، از این جهت است که زبان یا نمادهای هر شاعر ، خاص خود اوست و شاعر تنها از طریق نمادهایی که خود آفریده است ، قادر به نشان دادن تجربه های غیر ملموس ذهن خود اوست و خواننده نیز برای راه یافتن به دنیای شاعر ، جز همین نمادها و نیز نیروی تخیل و احساس کشف و شهود خود وسیله ای ندارد . »
دبیرکانون داستان نویسی و نقد داستان در ادامه افزود : « شاعران نمادگرا ، اصراری به تصریح احساس ها و دریافت های خود ندارند و معتقدند که حالت ها و احساس های شاعرانه ، مبهم و خاص و حاصل لحظه های جذبه و مکاشفۀ شاعر است . از این رو قابل انتقال به دیگران نیست و هرنوع کوششی برای این انتقال و ایجاد ارتباط بین دنیای شاعر با دنیای دیگران ، باعث در هم ریختن و خراب کردن زیبایی و عظمت آن می شود . در زبان نمادگرایان ، کلمات معنی معمول و قراردادی خود را ندارند و اغلب ارتباط بین واژه ها تنها از نظر هماهنگی و گاه تضاد و زیر بم صداها ، یعنی در حقیقت موسیقی و لحن آن ها است . از نظر نمادگرایان ، شعر نیز مانند موسیقی ، نیازی به ارائه معنی ندارد و تنها وظیفه اش القاء یا ایجاد حالتی در خواننده است . مالارمه معتقد بود که شعر ، بیش از آنکه کلماتی با معنی باشد ، همراهی و هماهنگی صداها است و عبارتی زیبا و بی معنی ، از عبارتی که معنی دارد اما زیبایی چندانی ندارد ، ارزشمندتر است . »
رحیمی خاطر نشان کرد : « نمادگرایان ، بسیاری از قواعد دستور زبان را نادیده گرفتند و با درهم ریختن قواعد شعری گذشته و کوتاه و بلند کردن مصراعها نوعی شعر را که به شعر آزاد معروف شد ، در ادبیات فرانسه به وجود آوردند که کم و بیش در شعر زبان های دیگر نیز تأثیر گذاشت ، آرتور رمبو و مالارمه تجربه کنندگان اصلی این نوع شعر بودند . رمبو ، همچنین مبتکر شکلی دیگر از شعر است که شعر منثور نام گرفت . از دیگر اختصاصات شعر مکتب نمادگرایی ، فراوانی کاربرد حسامیزی در آن است که نمونه های فراوان آن را در آثار شاعران این مکتب ، به خصوص شعرهای بودلر می توان یافت . »
وی افزود : « مکتب نمادگرایی ، به عنوان واکنشی در برابر مکتب واقع گرایی و ناتورالیسم به وجود آمد . شاعران جوان آن دوران ، همانند شاعران مکتب رمانتیسم از گذشته بریده بودند ، به روش های سیاسی و اجتماعی و هنری زمانۀ خود نیز اعتقاد نداشتند . و به احساس های شخصی خود بیش از حد اهمیت می دادند . اما در عین حال با انتخاب زبان نمادین ، از شاعران این مکتب ، فاصله گرفتند و برخلاف شاعران مکتب پارناس از توجه به قواعد بلاغت و فصاحت سرباز زدند ، همچنانکه مانند شاعران پیرو مکتب زیبایی گرایی هیچگونه جنبه تعلیمی و آموزندگی برای شعر قائل نبودند . »
رحیمی در ادامه گفت : « پایۀ فلسفی مکتب نمادگرایی ، فلسفۀ ایده آلیسم است که برای درک حقیقت به تصور و تخیل بیش از تفکر ارزش می دهد . تی . اس . الیوت ، شاعر امریکایی تبار انگلیسی و جیمزجویس ، شاعر و نویسندۀ ایرلندی و موریس مترلینگ ، شاعر و نمایشنامه نویس بلژیکی از این مکتب تأثیر پذیرفته اند .»
وی اظهار داشت : « تحولات اجتماعی و فکری اوایل قرن بیستم از تأثیر نمادگرایی کاست و بعضی از مشهورترین مدافعان نمادگرایی به مخالفت با آن برخاستند . در حدود سال های 1910 ، شکل جدیدتر و پیچیده تری از نمادگرایی را چندتن از شاعران که معروف ترین آن ها ، آندره ژید و پل والری بودند ، به وجود آوردند و نشریاتی برای خود داشتند و به نمادگرایان نو معروف شدند . ظهور مکتب های ایماژیسم و سوررئالیسم را حاصل نفوذ مکتب نمادگرایی دانسته اند . »
وی در پایان گفت : « در ادبیات فارسی ، مکتبی با خصوصیات مکتب نمادگرایی و شاعرانی با چنین شیوۀ کار در دوره ای مشخص وجود ندارد . اما می توان بعضی از خصوصیات آن را در اشعار بیشتر شاعران متصوف یافت که که بیت های آغازین مثنوی جلال الدین محمد مولوی بلخی از بهترین نمونه های آن به شمار می آیند . علاوه بر آن در شعر فارسی معاصر نوعی شعر اجتماعی نمادگرا که تفاوت کلی با نمادگرایی فرانسوی دارد ، رایج شده است که پیشاهنگ و مبدع آن ، نیمایوشیج است . این نوع شعر ، به خصوص از سال 1332 به بعد ، تحت تأثیر محیط های سیاسی ایران رواج بیشتری یافت و بسیاری از شاعران معاصر آن را تجربه کردند . »
٠٨:١٥ ٢٠/٠٨/١٣٨٤