٢٠:١٧ ٠١/٠٩/١٤٠٣
گفت و گو
بايدهاي حفظ هويت فرهنگي، در گفت و گو با دكتر منتظري :
نفوذ فرهنگ بيگانه نوشدارو قبل از مرگ سهراب!

اگر فرهنگ را ميراث انديشه ها، رفتارها و تجربه هاي انساني بدانيم، به دليل وجود تنوع و تفاوت در شرايط تاريخي، سياسي، جغرافيايي و اجتماعي جامعه هاي مختلف، با گوناگوني فرهنگها روبرو هستيم. با اين تعريف، "فرهنگ" هويت تاريخي افراد و ملتها را تشكيل مي دهد و در جريان دگرگوني اوضاع، تغيير مي كند و گهگاه در تعامل با فرهنگهاي ديگر، از آنها تأثير پذيرفته و يا بر آنها تأثير مي گذارد. البته، اين مسأله به غناي يك تمدن بستگي دارد. به عبارت ديگر، هر اندازه فرهنگ يك ملت از رويدادها و خاطره هاي حماسه ساز و ماندگار بيشتري متأثر شده باشد، تأثيرگذارتر است. در اين ميان، فرهنگ ايراني با پيشينه باستاني هزاران ساله، از گذشته هاي دور به عنوان يكي از بسترهاي اصلي تبادل فرهنگ و انديشه جهاني محسوب شده است. اما آيا در شرايط كنوني كه كشورهاي غربي سردمداري علمي جهان را برعهده دارند و غالب شدن فرهنگ آنها در عرصه اقتصادي و سياسي جهان يك روند معمولي تعبير مي شود، فرهنگ ما در شرايط مغلوب قرار گرفته است؟
آيا همان طور كه تمدن ما زماني در جهان، غالب بود و ديگران از فرهنگ ما الگوبرداري مي كردند، در جهان كنوني كه تمدن غرب حاكم و غالب شده، بايد در امور كلي و جزيي زندگي خويش از غرب الگو بگيريم؟ و اساساً چه ضرورتي دارد كه ما به فرهنگ ملي خود مراجعه كنيم، در حالي كه تمدن غربي پاسخگوي نيازهاي مادي جهان امروز است؟
در اين مصاحبه، براي پاسخ به سؤالهايي از اين قبيل، با دكتر علي منتظري، رئيس جهاد دانشگاهي و عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي، به گفتگو پرداخته ايم.
٭ آقاي دكتر، درباره فرهنگ، بويژه فرهنگ ملي، تعابير و برداشتهاي متعددي ارايه شده است. جناب عالي با توجه به مطالعات گسترده اي كه در اين زمينه داشته ايد، فرهنگ ملي را چگونه تعريف مي كنيد؟
٭٭ اگر منظورتان از قيد "ملي" براي فرهنگ، صرفاً يك مفهوم عام باشد بايد در جواب سؤالتان گفت، فرهنگ ملي مجموعه درهم پيوسته اي از مشخصات، رفتارها و شناسه هاي اعتقادي و ملي "مردم" يك سرزمين در يك نقطه از جهان است؛ زيرا وقتي مي گوييم مردم، در واقع لفظ "جامعه" را با تمام تعاريف جامعه شناختي آن در نظر داشته ايم و جامعه را نيز در يك تعريف كلي بايد گروهي از افراد دانست كه مدت زمان درازي با هم زندگي كرده باشند و سرزميني را براي زندگي خود در اختيار داشته و بر اساس قاعده ها و انتظارهاي فكري و رفتاري مشترك در كنار هم زندگي كنند و اين قواعد و انتظارها در حقيقت هنجارهايي هستند كه فرهنگ ملي تعيين كننده آنهاست.
٭ در چه صورت يك فرهنگ را مي توان غالب ناميد؟
٭٭ وقتي به يك فرهنگ مي توان قيد "غالب" را نسبت داد كه توانسته باشد وجوه فرهنگي سرزمين مغلوب را دگرگون كند. بنابراين، شايد بهتر باشد از لفظ "برتر" به جاي "غالب" استفاده كنيم، زيرا بعضي از فرهنگها در مواجهه با بعضي از فرهنگهاي ديگر برتر هستند؛ يعني داراي ويژگيهايي هستند كه با سرعت و نفوذ بيشتري بر ديگر فرهنگها تأثير مي گذارند.
٭ منظورتان چه ويژگيهايي است؟
٭٭ منظورم عواملي مانند دانش و فناوري، اقتصاد و عوامل سياسي است كه مهمترين دلايل برتري فرهنگها هستند، زيرا قاعدتاً قدرت علمي، اقتصادي، سياسي و نظامي مي تواند موجب برتري فرهنگي شود. براي مثال، در تاريخ شاهد نفوذ و برتري فرهنگ ايران و اسلام در بسياري از نقاط جهان در يك مقطع مهم هستيم. علت اين نفوذ، برتري علمي فرهنگ ايران و اسلام در قرون 9 و 10 ميلادي بود. البته، بعدها اين فرايند برعكس شد و برتري علمي غرب موجب نفوذ فرهنگ غربي گرديد. عوامل سياسي و اقتصادي هم در اين ميان دخيلند. به عنوان مثال، تصرف هندوستان توسط انگليسي ها موجب برتري زبان انگليسي در هند شد كه اين برتري تا رسميت يافتن زبان انگليسي در اين سرزمين پيش رفت. و يا زبان بسياري از جزاير دور افتاده در اقيانوسها، فرانسه، ايتاليايي و يا پرتغالي است و اينها همه به عوامل سياسي بر مي گردد. عوامل اقتصادي هم كه جاي خود را دارد و فرايند آنها پردامنه تر است.
٭ پس شما با اين عقيده كه فرهنگ غالب جهان امروز "فرهنگ غربي" است، موافقيد؟
٭٭ من با اين تعبير كه فرهنگ غرب، غالب است، موافق نيستم. فرهنگ غرب مهاجم است و طبعاً بر اثر تهاجم غنيمتهايي به دست مي آيد، اما بروز يك تهاجم لزوماً به معناي غلبه نيست. البته، بايد پذيرفت كه فرهنگ غرب براي بسياري از فرهنگها در سراسر جهان تهديدي جدي بوده و تأثيرهاي فراوان بر آنها گذاشته است. به هر حال، بدون آنكه غالب بودن فرهنگ غرب را بر فرهنگهاي ريشه داري مانند فرهنگ خودمان بپذيريم، بايد قبول كنيم كه برتريهاي علمي، فناوري و اقتصادي غرب توانسته است دامنه نفوذ و قدرت تأثير فرهنگ غرب را بالا ببرد.
٭ به نظر شما، چگونه يك فرهنگ هويت خود را از دست مي دهد؟
٭٭ هويت، شناسنامه يك فرهنگ است و اگر جامعه اي شناسنامه خود را در كوران حوادث و تغييرات جهان جديد از دست بدهد، يك فرهنگ از دست رفته است. بنابراين، نسلهاي امروز و فردا در جوامع مختلف اگر به ريشه هاي فرهنگ خود آگاه نباشند، هويت خويش را از كف مي دهند و هنگامي اين فاجعه تلخ رخ مي دهد كه افراد يك جامعه و به تبع آن تماميت جامعه فراموش كنند كه موجوديت آنها چگونه شكل گرفته است و ديروز خود را از ياد برده و از امروزشان غافل باشند. بي ترديد، چنين جوامعي هيچ فرداي قابل تصوري نخواهند داشت؛ درست مثل تمدنهاي مرده تاريخ كه امروز كسي حتي اسم آنها را هم نمي داند. البته، بحث هويت گستردگي بسيار پيچيده تري نسبت به آنچه در اين فرصت كوتاه به آن مي پردازيم، دارد.
٭نقش تهاجمهاي نظامي رادراين زمينه (اضمحلال يك فرهنگ)چگونه ارزيابي مي كنيد؟
٭٭ براي فرهنگهايي كه از هويت، ريشه و اصالت فرهنگي برخوردارند و مردمي كه به فرهنگ كشور خويش معتقدند، هيچ تهاجم نظامي نمي تواند تهديد كننده باشد. اما جوامعي كه بود و نبود فرهنگ آنها براي مردمشان مساوي است، در اين فرايند مغلوب كشور مهاجم مي شوند. تاريخ بازگو كننده بهترين پاسخها به اين سؤال است. ملت ما در جنگ تحميلي، هشت سال مورد تهاجم بود. در دوره هاي پيش تر از آن نيز انگلستان و روس مهاجمان نظامي به سرزمين ما بوده اند، اما آيا فرهنگ "ايراني- اسلامي" مضمحل شد؟
ولي درباره برخي كشورها، گاهي حتي نشاني از فرهنگ كشور مغلوب نخواهيد يافت، لذا همه چيز به موجوديت و هويت فرهنگي جوامع باز مي گردد.
٭ آيا در عصر حاضر كه عصر فناوريهاي نوين است، فرهنگ ايراني قابليت جهاني شدن را دارد؟
٭٭ فرهنگ ايراني، هيچ گاه در هيچ كجاي تاريخ قصد تحميل عناصر خود را به جوامع دنيا نداشته است؛ اما نكته جالب اين است كه به دليل اكتسابي بودن عناصر فرهنگي، هر جا فرهنگ ايراني در معرض نگاه جوامع ديگر قرار گرفته، از آن تأثير پذيرفته اند. به عنوان مثال، در برخي از استانهاي چين (به دليل اينكه زماني بازرگانان ايراني به آن نقطه رفت و آمد داشته و حامل عناصر فرهنگي ايران به آن نواحي بوده اند) برخي از رفتارهاي ايراني به چشم مي خورد.
توجه به توليداتي مثل فرش ايراني نيز شايد براي توجه ملتها به عناصر فرهنگي ايران، مثال بدي نباشد. اما مثالهاي جدي تر را بايد در عناصر فرهنگ ايراني اسلامي جستجو كرد، زيرا سنتهاي علمي آموزشي كه از ايران به قدرتمندترين كشورهاي دنيا راه يافته است، در واقع اقتباس از مهمترين عناصر فرهنگي ايراني اسلامي بوده است. اگر درست جستجو كنيد، درخواهيد يافت كه بسياري از كشورهاي اسلامي در طول قرنهاي متوالي از شيوه هاي معماري و بسياري از عناصر فرهنگي ديگر ايران تأثير پذيرفته اند. اما نكته مهمي كه نبايد از آن غفلت كرد، اكتسابي بودن اين عناصر است. بايد توجه داشت كه همه ملتهاي عالم عناصر درست و مؤثر ديگر فرهنگها را اكتساب مي كنند و اگر ما در معرفي فرهنگ ايراني- اسلامي و در مبادلات و تعاملهاي فرهنگي جايگاه درستي را جستجو مي كنيم، بايد ارزش فراواني براي روابط فرهنگي قايل شويم.
٭ چه آسيبهايي فرهنگ ايراني را در مقابله با فرهنگ غرب تهديد مي كند؟
٭٭ اگر خمودگي علمي، سست شدن باورها و بي توجهي به هويت را از مهمترين آسيبهاي عمومي بدانيم، طبعاً جامعه ما نيز مي تواند از همين زاويه آسيب پذير باشد، زيرا آنچه ممكن است موجوديت ما را در برابر غرب به خطر بيندازد، همين مسايل هستند. البته، بايد خرسند بود كه در طول سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي توانسته ايم با همه تنگناها و خسارتهاي تحميلي، قدمهاي بسيار ارزنده اي در رشد علمي و آموزشي برداريم به طوري كه سرعت رشد ما در اين زمينه حتي از سطح تصور و انتظار مراجع بين المللي هم فراتر بوده است.
ايران امروز توانسته است به پيچيده ترين عرصه هاي علمي پا بگذارد و با قدرتمندترين كشورها رقابت علمي داشته باشد. هر چند از جنبه عمومي سطح نيازهاي جامعه ما به گونه اي است كه بايد كار بسيار بيشتري صورت بگيرد، اما در حقيقت رشد علمي ما بسيار مشهود است.
شايان ذكر است، سست شدن باورها و بي توجهي به هويت نيز از آسيبهاي مهمي است كه ملت ما توانسته است بارها از آزمونهاي سخت آن با سربلندي بيرون بيايد. با اين همه، بايد توجه داشته باشيم كه هيچ گاه نبايد اين آسيبها و اثرهاي آنها را از نظر دور بداريم.
٭ با اين عقيده موافقيد كه براي ارايه فرهنگ اصيل ايراني، بايد آن را از عناصر بيگانه زدود؟
٭٭ بايدها و نبايدها، اجزا و عناصر فرهنگي هستند و هر فرهنگ مشتمل بر ارزشهايي است كه بر مبناي همين بايدها و نبايدها شكل مي گيرد. بديهي است، بايدها و نبايدهاي فرهنگ ما را تعاليم ديني تعيين مي كند، بنابراين اكتساب هر عنصر فرهنگي كه با ارزشهاي ديني و ملي ما سازگار باشد، مانعي ندارد.
نكته دوم اين است كه در دايره همين بايدها و نبايدها ممكن است افراط و تفريطهايي رخ دهد كه به خودي خود ضد ارزش است و با تعاليم ديني و ملي سازگار نيست. لذا ممكن است يك عنصر فرهنگي با يك معيار ارزشي در دين و ملت ما مطابقت داشته، اما افراط و تفريط در آن ناسازگار باشد. البته، اين بحث داراي وجوه ديگري هم هست كه نبايد با آن ساده برخورد كرد. كار دين شناسان و دانشمندان جامعه نيز همين است كه اين وجوه پيچيده را استخراج كنند، زيرا اين متفكران و نخبگان هستند كه مي توانند تعيين كنند كه تكليف يك جامعه با وجود عناصر پيچيده فرهنگي چيست.
يك نكته ديگر را هم نبايد از ياد برد و آن اين است كه زدودن عناصر بيگانه از يك فرهنگ، به مراتب سخت تر از مراقبتهاي پيشگيرانه است. برخي از افراد با مشاهده تعداد واژه هاي بيگانه در زبان فارسي دچار تعصب مي شوند، برخي هم با نهايت بي توجهي با اين مسأله برخورد مي كنند؛ ولي نكته مهم اين است كه همه اينها در اشتباهند و كم كم كار به جايي مي رسد كه اصل بحث زبان كه بسيار مهم و جدي است، فراموش شده و به مضحكه تبديل مي شود. امروز كسي حق ندارد مردمي را كه از كلمه "تلفن" يا "راديو" در زبان خود استفاده مي كنند ملامت كند، اما اگر كسي به جاي كلمه نرم افزار واژه "سافت ور" را به كار برد، مي توان بر او خرده گرفت. لذا پيش از ورود يك عنصر فرهنگي، بايد به آن توجه كرد؛ البته توجه درست، علمي و كارشناسانه كه مردم هم پذيراي آن باشند. همين طور، يك ايراني فارسي زبان را نمي توان مجبور كرد كه از كلمه "چرخبال" استفاده كند، چون اين كلمه با ساختار زبانش سازگار نيست. براي همين، من معتقدم كه بيش از زدودن عناصر بيگانه، بايد به تقويت عناصر فرهنگي توجه كنيم.
٭ به نظر شما، ارزشهاي اصيل ملي و ايراني را چگونه مي توان از نسلي به نسل ديگر منتقل كرد؟
٭٭ ارزشهاي فرهنگي به خودي خود منتقل شده و واحدهاي اجتماعي به خوبي از عهده اين انتقال برمي آيند، به شرط آنكه باورها سست نشوند و بنيانهاي فرهنگي و زبان خود را به خوبي شناخته و آموختن رشد را از ياد نبريم. و محتواي فرهنگ خود را كه بر دل هر ايراني مي نشيند و از اصالتهاي ريشه دار او جوشيده است، درست بيان كنيم. در شرايط نابرابر امكانات فرهنگي امروز، بايد تمام نيروي فرهنگي را بسيج كرد تا سرمايه هاي عظيم و ريشه دار فرهنگ ايراني اسلامي بتواند درست به كار آيد. سرمايه هاي فرهنگ ايران از ژرف ترين سرمايه هاي فرهنگي جهان و گنجي است كه آسان به ما منتقل نشده و ما نيز نبايد از آن غفلت كنيم.
گفتني است،اين مصاحبه توسط  زهرا دلپذير خبرنگار روزنامه قدس انجام شد ودر شماره روز سه شنبه بيست ونهم فروردين ماه در اين روزنامه به چاپ رسيد.م/د

٢٠:٢٨ ٠٣/٠٢/١٣٨٥
عناوين اصلي
معرفي جهاد دانشگاهي
تشکيلات جهاد دانشگاهي
اخبار جهاد دانشگاهي
انتشارات
اعضاء
نام کاربر
رمز عبور
نظر خواهي
کدامیک از فعالیت های جهاددانشگاهی در پیشبرد توسعه همه جانبه کشور موثرتر می باشند؟
تمامي حقوق متعلق به جهاد دانشگاهي مي باشد