ادبیات ملی باید ترجمانی از مصادیق هویتی ایران باشد
مجید قیصری گفت : نویسنده ایرانی حتی اگر به غیرفارسی و در ملکی دیگر هم بنویسد اما نوشته اش ترجمانی از مصادیق و مفاهیمی این جایی و متضمن هویت ایرانی باشد، ملی خواهد بود. آیا اگر قرآن ترجمه شود دیگر قرآن نیست؟ مهم آن روح و جان کلام است که باید جاری شود.
مجید قیصری در گفتگو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر، ضمن بیان این مطلب افزود: اگر اثر ادبی دارای جنبه اسلامیت یا ایرانیت باشد هرجا که نوشته شده باشد ایرانی و ملی محسوب می شود. آنچه ملاک و معیار ادبیات ملی است یکی زبان و دیگری اصالت و خاستگاه اندیشه ای اوست.
وی اضافه کرد: باید تاکید کنم که هویت در ادبیات تنها محدود به زبان نمی شود ضمن این که اگر یکی از دو عنصر زبان یا دین مداری از اثر حذف شود ممکن است ادبیات ملی مخدوش گردد. این معیار البته برای نویسندگان مسلمان بیشتر صادق است. در واقع بحث ما این نیست که نویسنده ملی لزوما باید مسلمان باشد ولی به هر حال جزو ملاک های اساسی ماست چرا که تمام دنیا ما را با این معیارها می شناسد.
برنده جایزه قلم زرین انجمن قلم ایران ادامه داد: ما از ابتدا کشوری دین مدار و موحد بوده ایم و این موحدی را باید در اثر نویسنده هم ببینیم تا متوجه هویت اش شویم. این وجه البته در اسلام غالب تر است هر چند ممکن است نویسنده اثر مسلمان نباشد ولی از هر نویسنده مسلمان موحدتر باشد.
نویسنده مجموعه داستان " سه دختر گلفروش " تصریح کرد: هویت اصلی ما نشات گرفته از دین ماست؛ همچنان که متون کهن اوستایی ایران نیز برآمده از دین است تا این که به اسلام می رسیم و تکامل پیدا می کنیم. بنابراین تعریف اگر کسی در اثر خود با وطن و دین عنادورزی کند خود به خود در زمره ادبیات ملی به حساب نمی آید.
قیصری اضافه کرد: غالبا نویسندگان ما با اغراض سیاسی به خلق آثار ادبی می پردازند که این مساله قابل توجه و اهمیت نیست فلذا با هر گرایش سیاسی که باشند اگر به دو پایه هویتی مزبور پرداخته باشند ادبیات ملی خلق کرده اند؛ ضمن این که باید اشاره کنیم که این اطلاق چیزی نیست که به تازگی به آن رسیده باشیم. هویت ما را سعدی و حافظ و فردوسی و مولانا مشخص کرده اند.
وی درخصوص گرایش های فراوطنی مولانا گفت: آنچه مولانا می گوید این است که وطن تنها شامل جغرافیا نمی شود و این ظرف برای وطن کوچک تر است. اما آیا مولانا به غیر از فارسی می توانست مفاهیم اش را این گونه عمیق و زیبا بیان کند؟ اوست که معنا آفرینی می کند و اگر به جغرافیای خاک ایران محدود نمی شود در عوض به وحدت وجود و وحدانیت اتکا می کند.
قیصری ادامه داد: بنابراین نویسندگان مهاجر هم بسته به دنیای داستانی شان در این دسته جای می گیرند و این که آن سوی کره خاکی باشند اهمیت چندانی ندارد. مهم این است که با چه زبانی می نویسند و به چه می اندیشند؛ خواه در طوس باشند خواه در واشنگتن.
این نویسنده فردوسی را پدر معنوی ادبیات ملی ایران خطاب کرد و گفت: در این تعریف نباید به ظواهر بسنده کرد و هر که را که ظاهرش به ما می خورد با خودمان بدانیم و لاغیر. باطن و بطن اثر باید یگانگی ایجاد کند تا مشترک قلمداد شویم. در واقع عبارت ادبیات ملی نباید باعث محدودیت شود تا عده ای از دایره بیرون کینم. غرض از این اطلاق می بایست یارگیری و کشاندن نویسندگان خارج از زبان های دیگر به جهان هویتی ما باشد. نباید عرصه را تنگ کرد و دیگران را تنگ نظرانه غیر از خود دانست.
مجید قیصری با تاکید بر این که نه زبان و نه جغرافیا معیار کاملی برای دسته بندی ادبیات نیست و تنها اندیشه معیار پیوستگی است، تصریح کرد: به عنوان مثال هانری کربن که به فرهنگ و دغدغه ما تعلق و گرایش دارد جزئی از همین هویت به حساب می آید؛ چرا که تابع مهدویت است و به عرفان اسلامی دلبسته است. باید این را بپذیریم که فرقی میان عنب و انگور نیست.
١١:٢٥ ٢١/٠٤/١٣٨٥