پژوهش دربارهي فرهنگ پرشكوه معماري ايران مناسبات جهاني آنرا آشكار ميكند
عضو هيات امناي انجمن مفاخر معماري ايران اعتقاد دارد كه اگر بخواهيم در يك گفتوگوي فراگير جهاني در حيطهي انديشهي معماري و شهرسازي، مطلبي باارزش براي ارايه داشته باشيم، بايد تاريخ معماري و ميراث آنرا با ديدي جديد بسنجيم و از نو بنويسيم.
به گزارش بخش ايرانشناسي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، سيدعليرضا قهاري در نوشتاري به مناسبت روز گفتوگوي تمدنها و هفتهي ايرانشناسي تحت عنوان «انديشهي معماري و گفتوگوي تمدنها»، آورده است: هنگامي كه در سال 1099، اورشليم بهدست سپاهيان صليبي افتاد، مسيحيها چنان محو زيبايي مسجد الاقصي و گنبد الصخره آن شدند كه با وجود تنفر از دشمنانشان، بهجاي ويران كردن، مسجد را بدون كوچكترين تغييري به كليسا تبديل كردند و مشابه آنرا بعدها در ساختن بسياي از كليساهاي اروپا از جمله «تمپل چرچ» لندن بهكار بستند. از آن پس، قلاع نظامي به سبك قلعههاي اسلامي ساخته شدند و پيروي از سبك خانهسازي اسلامي در سراسر اروپا رواج يافت. آنان كه در آغاز ترديدي در برتري نيروي نظامي خود نداشتند و منتظر بودند كه با دشمني ناآگاه و كينهتوز روبهرو شوند، ديري نگذشت كه دريافتند، مسلمانان داراي آنچنان تمدن و فرهنگ خيرهكنندهاي هستند كه ميبايست در مقابلش به تواضع سر فرود آورد.
امروزه، بسياري از بناهاي باشكوه در سراسر اروپا و آسياي صغير يادآور دورههايي هستند كه تبادلات فرهنگي ميان اروپاييان و مسلمانان (چه در زمان صلح و چه در زمان جنگ) رونق بيشتري يافت. در اواخر قرن پانزدهم، امپراطور شارل پنجم كه بناي باشكوه الحمرا (غرناطه ـ اسپانيا) را براي سكونت خود نامناسب ديد، در كنار آن قصري ساخت كه يكي از خالصترين نمونههاي معماري رنسانس اسپانيا بهشمار ميرود و اگرچه امروزه، الحمراء قصر شارل را بهكلي در محاق افكنده است، ولي اين دو بناي فاخر در كنار يكديگر نمونههايي گويا از محصول گفتوگوي فرهنگي در حوزهي معماري جهان هستند.
تجزيه، تحليل و شناخت ما دربارهي اين تبادلات و فلسفهي و روح آنها (در ايران و جهان) به نگرشي نو در تاريخ و انديشهي معماران نياز دارد كه (اگر صورت پذيرد) كمترين نتايج آن ايجاد تغيير بخش اعظمي از تلقي، آموزش و عملكرد معماري و شهرسازي ما خواهد بود.
اگر بخواهيم امروزه در يك گفتوگوي فراگير جهاني در حيطهي انديشهي معماري و شهرسازي مطلبي باارزش براي ارايه داشته باشيم، بايد تاريخ معماري و ميراث آنرا با ديدي جديد بسنجيم و از نو بنويسيم؛ اين به آن معنا نيست كه با نفي تمدنهاي ديگر بعضي نظريههاي سياسي را تقويت و شكلدهي كنيم، اما توجه داشته باشيم كه ميان انديشمندان ما در زمينهي بزرگداشت فرهنگ معماري گذشته گرايشهاي متمايزي وجود دارد. پژوهش و تاريخنگاري دربارهي فرهنگ پرشكوه معماري ايران (به مثابهي انجام يك تجزيه و تحليل مجدد و اساسي از تاريخ معماري ايران) نهتنها موجب آشكار شدن جهانبيني و جلوههاي فراوان آن خواهد شد، بلكه مناسبات جهاني آنرا (گاهي در همزيستي و گاهي در تضاد) با جلوههاي معماري و شهرسازي ساير تمدنها آشكار خواهد كرد.
وي ادامه داده است: شناخت همبستگي يا تفاوتهاي گوناگون ميان انديشهي معماران در ميان ملتها اين فرصت را لااقل براي فرهيختگان و صاحبنظران در حوزهي معماري و شهرسازي پيش ميآورد كه به آنچه داشتهايم و داريم، با نظري متفاوت بنگرند و ديدگاهها و نگرشهايي نوين را با اهداف و ابعادي جديد تكامل بخشند. اين كار ميبايست جبرا بر زمينهاي از ادراكهاي قابل انعطاف در زمينهي فلسفه و انديشهي معماري ايران در شرايطي تكيه كند كه سنتهاي نيرومند پژوهشگري در جهان و فشار ناشي از حجم عظيم اطلاعرساني و انتشاراتي معاصر، انجام هرگونه نگرش را تحتالشعاع خود قرار ميدهند.
آنچه مورد اميد است، ذهنهاي مشتاق بويژه در نسل معماران جوان براي درك جديدي از آموختههاست و نيز گرايشي است، فزاينده كه در ارزيابي تاريخ معماري خود بهكار ميبندند. زماني كه اين كار صورت گيرد، معماران جوان آموختههاي خود را مرور ميكنند، تا از ميانشان چيزي براي ارايه و چالش بيابند. وظيفهي انديشمندان ما در حوزهي معماري و شهرسازي جوابگويي به اين نياز است. اگر اين امر خطير امروز هم آغاز شود، چندان دير نيست.
توضيح: انجمن مفاخر معماري ايران پيشنهاد كرده است كه از روز گفتوگوي تمدنها (30 شهريورماه) تا روز جهاني جهانگردي (پنجم مهرماه) بهعنوان هفتهي ايرانشناسي نامگذاري شود.
١١:٠٥ ٣١/٠٦/١٣٨٥