حريم واقعي دانشمندان را حفظ کنيم
:اگر بخواهيم جنبه هاي کمي و کيفي مجموعه «جابر بن حيان» را بررسي کنيم ، شايد در يک گفتار تمام نشود. پس در اينجا سعي شده مطالبي طرح شود که در اولويت هستند.
از تحقيق پيش از ساخت برنامه آغاز مي کنيم ؛ کمبود طرح مطالب کليدي در متن سريال پرده از کم کاري محققان برمي دارد ، اين ضعف نتيجه اي جز فقر تصويرنامه از نظر مواد غني در برندارد.
و پرسش کليدي ما: آيا شخصيت عمدتا علمي جابر بن حيان بايد اين گونه به تصوير درآيد؟ مگر چند بار ديگر مي خواهيم در ساخت برنامه هاي داستاني به امثال اين گونه اشخاص وزين و گرانسنگ بها دهيم؟ در حالي که مي شد با رعايت اصل پرورش شخصيت و وفاداري کامل به واقعيت ماجرا ، اين مجموعه را به يکي از ماندگارترين آثار تلويزيوني تبديل کرد.
شايد بيراه نباشد چون در مثل مناقشه نيست که مجموعه داستاني انگليسي «مادام کوري» را مثال بياوريم. مجموعه اي که در شمار آثار موفق تلويزيوني قرار گرفت و خوشبختانه در سالهاي گذشته با دوبله مناسبي از سيما پخش شد. سازندگان مجموعه مادام کوري با بررسي شخصيت اين زن دانشمند ثابت کردند بايد اثر را در فضايي علمي و پژوهشي خلق کنند و اين اثر با اين تدبير ، کاري ماندگار شد. از آنجا که سريال به شخصيت علمي محور داستان وفادار بود ، کارگردان توانست شيفتگي خستگي ناپذير ماري کوري را به آزمايش هاي مکرر علمي اش با تصوير ثابت کند و بيننده نيز با لمس اين صداقت برنامه ساز ، آن را تا آخر دنبال کرد. به همين شيوه مي توان به ديگر سريال خارجي با نام «رامون کاخال» دانشمند اسپانيايي اشاره کرد. در حالي که به شهادت تاريخ ، ميزان و گستره تحقيقات جابر بن حيان در چند حوزه مجزاي علمي به هيچ وجه قابل مقايسه با اين دو تن نيست.
پس چرا ما در اين چند قسمت سريال اثري از آن شوريدگي علمي را در شخصيت جابر نمي بينيم؟ و به جاي آن سازنده تلاش کرده شخصيت او را در حد معلم دوره گرد مهرباني تنزل دهد ؛ آنچنان که هم و غم او اين است بين يک راهزن به نام زبير و دختري از طبقه تجار به نام زلفا پيوند ايجاد کند! و ته ماجرا آن است که راهزن را به سمت توبه و بازگشت به خويشتن سوق دهد. آيا واقعا برد شخصيت جابر بن حيان در تاريخ تا همين حد بوده است؟
در يکي از سکانس هاي مجموعه همين راهزن با داروي جابر از دل پيچه اي سخت نجات مي يابد و به محض خوردن دارو بلافاصله درمان مي شود! آيا بهتر نبود کارگردان ظرفيت زماني اندکي بيشتر براي شفاي راهزن قائل مي شد تا اين عمل داستاني باورپذير جلوه کند؟ اما کاش مشکل در اين سطح مي ماند. عمق مساله در آنجاست که هنوز تا اينجاي کار خود شخصيت جابر در باور مخاطبان ننشسته و اميد مي رود که شايد در قسمتهاي باقيمانده با بازي حسن جوهرچي اين اتفاق رخ دهد.
البته قصد نگارنده نوميدي مخاطبان از اين سريال نيست. انصافا بايد گفت که لعاب و رويه کار آبرومندانه شده ، انتخاب لوکيشن يا مکان تصويربرداري در منطقه اي بکر در اطراف کاشان ، خانه تاريخي عامري ها با حفظ جزييات دوره خود ، کاربرد سيستم پيشرفته DV-Cam در ضبط تصوير و صدا ، ساخت تيتراژ با موسيقي و صداي دلنشين حسام الدين سراج (کاش آواز تيتراژ پاياني هم فارسي بود تا از محتواي اشعار بهره بيشتري به بينندگان مي رسيد) ، همچنين انتخاب مناسب لباس و صحنه پردازي در ايجاد فضاسازي بصري دوره قديم (نه آن دوره خاص) موثر بوده اند.
بازي خوب کريم اکبري مبارکه در نقش حاجب دربار ، انوشيروان ارجمند در نقش قاضي ، عليمرام نورايي در نقش زبير و عنايت بخشي در نقش مفضل تحسين برانگيز است. در حالي که اگر کارگردان از اکبر عبدي بازيگر با تجربه مي خواست که با صداي طبيعي خود صحبت کند تيپ او چنين تصنعي نمي شد!
حالا مي رسيم به بررسي شيوه ديالوگ نويسي و انتخاب لحن در گفتگوي پرسوناژها که اگر با حفظ نثر قديم راحت تر صحبت مي کردند پذيرفتني تر بود. البته اين ويروسي است که در لحن گفتار ، دامنگير داستان هاي تاريخي ما شده که همگي تلاش مي کنند به صورت بيانيه اي و خطابه اي با هم حرف بزنند!
ذکر اين نکته نيز جالب است که چندان معلوم نيست جابر اهل کدام ناحيه بوده ، نکند ايراني است؟ کاش در اين زمينه ، سريال تاکيد بيشتري مي کرد.
نکته آخر ، معلوم نيست چرا در اين چند سال اخير در برنامه هاي تاريخي عزم بر اين بوده آدمهاي با ويژگي علمي و فرهنگي و با درصد کمتري مصلح اجتماعي به صورت معکوس و نابه جا تصوير شوند. اين تصميم در ساخت برنامه بيش از همه جفا به خود اين بزرگان است که نامشان در عنوان آثار تلويزيوني تيتر مي شود. البته شکي نيست که شبکه هاي پرمخاطبي همچون شبکه 3 سيما خوراک داستاني جذاب مي طلبند و باز هم مطمئنا با اين شيوه کار داستاني که پربرخورد و پرماجراست و قطعا براي بيننده سرگرم کننده است. پخش سريال هايي مانند جابر بن حيان با توفيق عامه روبه رو خواهد شد اما چيزي که فراموش شده و اصلا رعايت نشده ، حفظ حريم واقعي اين آدميان است. کاش با يک فضاسازي حساب شده و با ريتم سنگين و علمي و پرسکوت ، ولو براي پخش در يک شبکه علمي به اينان پرداخته مي شد. اما حسن کار اين بوده که اين سريال ها مخاطبان نخبه خود را مي يافتند.
در اينجا اين پرسش مطرح مي شود که آيا بعد از ديدن اين گونه آثار به نام اين اشخاص تاريخي بينندگان براي مطالعه آثار و کردار اينان تشنه مي شوند و شتاب مي کنند؟ پاسخ منفي است. زيرا با فرمول اينديانا جونزي هرگز نمي توان اين رجال و اوتاد علمي را تصوير کرد مگر آن که گرد و غبار برخاسته از وقايع حاشيه اي داستان را خواباند و در فضايي آرام ، پاساژي براي تفکر و تمرکز مخاطبان ايجاد کرد آن گاه با رعايت اين قاعده ، بزرگان فرهنگي تاريخ کشورمان را معرفي کرد.
محمدجواد لساني
١٦:٠١ ١٥/١١/١٣٨٥