١٢:٢٩ ٠٤/٠٩/١٤٠٣
اخبار ديگر رسانه ها
«روش‌شناسي علوم تجربي، پژوهشي، تطبيقي، تاريخي، انتقادي» از علي حقي منتشر شد

كتاب «روش‌شناسي علوم تجربي، پژوهشي، تطبيقي، تاريخي، انتقادي» تاليف دكتر علي حقي - عضو هيات علمي دانشكده الهيات دانشگاه فردوسي مشهد - منتشر شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خراسان، كتاب يادشده در هفت فصل با عنوان‌هاي: درآمدي بر روش‌شناسي علوم تجربي از نظرگاه منطقيان و حكيمان اسلامي، ابن‌سينا؛ تضعيف استقرا، تحكيم تجربه، محمدباقر صدر؛ نقد مباني منطقي استقرا، پوزيتيويسم؛ استقرار و تحقيق‌پذيري تجربي، پوزيتيويسم منطقي؛ تحقيق‌پذيري تجربي و معناداري، كارل ريموند پوپر، ابطال‌گرايي تجربي و عقل‌گرايي انتقادي و گذر از روش‌شناسي علم به روش‌ستيزي علم، تدوين شده است.
مولف در مقدمه كتاب آورده است: روش، شيوه تحقق يافتن غايتي است، روش علمي، شيوه‌ تحقق يافتن غايات علم است. اين‌كه غايات علم چيست بستگي تام و تمام دارد به اين‌كه علم چيست يا علم چه چيز انگاشته مي‌شود. امروزه لفظ علم اولا به معني علوم طبيعي است و ثانياُ به علوم اجتماعي هم‌چون اقتصاد و جامعه‌شناسي اطلاق مي شود.
در جستاري كه موضوع آن روش‌شناسي علوم تجربي از نظرگاه ابن سينا، محمدباقر صدر و كارل پوپر است، مولف نشان داده فيلسوفان و فيلسوفان علم كه به اهميت روش واقف بوده‌اند و در باب آن امعان نظر كرده‌اند، به‌طور كلي به دو دسته تقسيم مي‌شوند: ملتزمان به روش، ناملتزمان به روش كه ملتزمان به روش خود بر دو دسته ملتزمان به روش و معتقدان به استقرا و ملتزمان به روش و منتقدان به استقرا يا ناملتزمان به استقرا هستند.
در ادامه مولف آورده است: فصل بزرگي از تاريخ فلسفه علم اختصاص دارد به شرح آراي آن دسته از منطقيان، فيلسوفان و فيلسوفان علم كه هم ملتزم به روش علم بوده‌اند و هم از معتقدان ثابت قدم استقرا بوده‌اند. از ارسطو گرفته تا پوزيتيويست‌هاي منطقي، همه ‌باريك‌بيني ها و كوشش‌هاي منطقي و فلسفي مصروف معضل استقرا بوده است.
مولف معتقد است: بحث روش علم امروزه از هيجان‌انگيزترين مباحث علم‌شناسي فلسفي است. وقتي تاريخ فلسفه علم را ورق مي‌زنيم مي‌بينيم مساعي منطقيان، فيلسوفان و فيلسوفان علم كه چشم داشتند استقرا را تحكيم نمايند و آن‌را هم‌چون روش علم برگيرند، از ديرباز تاكنون همواره با ناكامي روياروي بوده است، اما آن‌چه امروزه علم را در معرض مخاطره قرار مي دهد، نسبي‌گرايي و خردستيزي در فسلفه علم است كه پاره‌اي از فيلسوفان علم را بر آن داشته است كه داد عقلانيت علم را از نسبي‌گرايان و خردستيزان علم كه آن را هم‌پايه و هم‌تراز ارسطو، جادو و ايدئولوژي مي‌دانند، بستانند.
فيلسوفان علم كه دغدغه روش علم را دارند و ملتزم به واقع‌گرايي و عقلانيت علم‌اند، از استقرا نوميدند؛ ولي اميدوار براي دست‌يابي به تفسيري از روش علمي به وجه غيراستقرايي‌اند.
درست است كه هيچ روش علمي ثابت و منحصر به‌فردي وجود ندارد و هيچ قاعده مشكل‌گشا و معجزه‌نماي چندمرحله‌اي كه بي‌چون و چرا به كشفيات علمي منتهي شود، وضع نشده است، اما روش‌هاي متعددي هست كه در مراحل مختلف پژوهش و برحسب مقتضيات گوناگون، به‌كار مي‌رود.
اگر تعبير ‹‹روش علمي›› را بر پژوهش علمي به‌معني عام و يا بر منطق دروني اعمالي كه در شاخه‌هاي گوناگون علم انجام مي‌شود اطلاق كنيم، آن‌گاه قدر مشتركي كه ميان شيوه‌هاي مختلف علمي براي رسيدگي به مسائل متنوعي چون طبقه‌بندي ستارگان و علاج امراض موجود است، مشمول آن تعبير خواهد شد. حال اگر چنان قدر مشترك كم‌تريني وجود داشته باشد، يعني اگر سراسر پيوستاري از روش‌ها كه عقل از ‹‹علمي›› خواندنشان ابا نمي‌كند، اوصاف مشترك قابل تشخيصي داشته باشد، آن‌قدر مشترك چيزي بيش از اين دو نيست. با اين‌همه، ‌اين دو شرط غالب عمل علمي، گام‌هايي را كه دانشمندان بايد بردارند روشن نمي‌كند. اما اين‌كه تفاسير فيلسوفان علم از روش علم توصيفي است يا دستوري و براي اهل علم دستور صادر مي‌كند كه در عمل چه بايد بكنند و چه نبايد بكنند از بحث‌هاي داغ و حاد روش علمي است.
در فصل اول اين كتاب رأي حكيمان و منطقيان اسلامي بويژه مشاييان درباره استقرا و وجه تمايز آن از تمثيل و قياس توضيح داده شده است.
عنوان فصل دوم «ابن سينا؛ تضعيف استقرا، تحكيم تجربه» است. در اين فصل ابن سينا هشدار مي‌دهد كه در مقام تجربه نبايد به دام مغالطة اخذ ما بالعرض مكان بالذات بيفتيم. نظام فلسفي ابن سينا در بستر نظام ارسطويي روييد و باليد. به اين مناسبت، شرحي از نظام ارسطويي و خاصه از رأي خود ارسطو در باب استقراء و بيان دو گون استقرايي كه ارسطو قايل به آن‌ها بود، به دست داده شده است.
فصل سوم كه عنوان آن «محمدباقر صدر؛ نقد مباني استقراء» است، شرح جهد عالمانه فيلسوف، منطقي و اصولي نام‌دار عصر ماست كه با رويكردي نقادانه راه حل‌هاي پيشينيان را براي تحكيم استقرا با قدرت و شجاعت نقادي كرد و خود در صدر برآمد استقرا را بر شالودهاي نو پايه‌ريزي نمايد.
عنوان فصل چهارم «پوزيتيويسم؛ استقراء و تحقيق‌پذيري تجربي» است. اين فصل و فصل بعدي پيش‌درآمد فصل ششم است كه به آراي روش‌شناسنامه پوپر اختصاص دارد. آراي‌ پوپر در فلسفه ‌علم و روش‌شناسي ‌ناظر به آموزه‌هاي پوزيتيويسم منطقي است. پوزيتيويسم، پديده‌اي قرن نوزدهمي و پوزيتيويسم منطقي جنبشي فكري در قرن بيستم بود. پوپر مخالف سرسخت پوزيتيويست‌هاي منطقي بود.
فصل پنجم به پوزيتيويسم منطقي اختصاص دارد. پوزيتيويسم منطقي محصول گره خوردن پوزيتيويسم است به نظريه معناداري. نظرية معناداري، آموزه مهم و محوري پوزيتيويست‌هاي منطقي است. پوزيتيويسم منطقي، واكنشي بود به گزافه‌گويي‌هاي مابعد طبيعي هگل و اخلاف نوهگلي او، عزم اعضاي حلقه وين زدودن هستومندهاي متافيزيكي منتزع از ساحت علم و فلسفه بود. آنان به الغاي فلسفه همت گماشتند. برنامه پوزيتيويست‌هاي منطقي در طول برنامه كانت است. كانت مي‌خواست حدود عقل را مشخص كند و عقل را تحذير مي‌داد كه از بلندپروازي‌هاي متافيزيكي دست بردارد و در حدود و ثغور تجربه محدود و مقيد بماند.
پوزيتيويست‌هاي منطقي از عقل روي به زبان آوردند و به تأسي از ويتگنشتاين در زبان مرزي كشيدند كه هرگاه از آن بگذريم سخنان ما مهمل و بي‌معني مي‌شود. ركن ركين پوزيتيويسم منطقي، ‹‹اصل تحقيق‌پذيري›› بود كه بر وفق آن هر سخني كه راهي تجربي براي اثبات صدقش وجود داشته باشد، معني دارد، در صورتي‌كه راهي تجربي براي اثبات صدقش وجود نداشته باشد، مهمل و بي معني است. در اين فصل، اين آموزه، با همه وجوه و پيامدهاي آن تشريح شده و به نقدهاي كوبنده‌اي كه به آن وارد شده است، اشارت رفته است.
فصل پاياني اين جستار اختصاص دارد به رويكردهاي انتقادي به فلسفه علم پوپر كه در آراي سه تن از فيلسوفان پر آوازه علم در سده بيستم مجال ظهور يافته است.
منتقدان و حريفان پوپر سه فيلسوف نام‌آور علم، ايمره لاكاتوش، توماس كيون و پل فايرابند بودند. از اين ميان پوپر به انتقاد توماس كيون از فلسفه علم اش روي خوش نشان داد و آن‌را پسنديد. وي به آرا ‌و انتقادات لاكاتوش و فايرابند از فلسفه علمش روي خوش نشان نداد و بل آن‌ها را آرايي توطئه‌آميز انگاشت كه به زعم وي اين دو فيلسوف علم به قصد براندازي فلسفه علم او مطرح نموده‌اند .
از ميان اين سه فيلسوف علم كه آراي‌ آنان مطمع نظر است، فايرابند روش‌ستيزترين همه آنان است. رويكرد وي به علم اين است: در علم هر چه پيش آيد خوش آيد. فايرابند در كتاب پرآوازه‌اش - «ضد روش» - در پي بسط نظريه هرج و مرج‌طلبانه معرفت است. به زعم وي، هيچ قسم بازسازي عقلاني موفقيت‌آميزي از علم تاكنون تحقق نپذيرفته است. وي از ‹‹جزم ‌خردگرايي ›› سخن به ميان مي آورد كه بر فرهنگ غرب غالب است.
كتاب «روش شناسي علوم تجربي، پژوهشي تطبيقي، تاريخي، انتقادي» در چاپ اول خود با شمارگان دو هزار و 200 جلد با حمايت معاونت پژوهشي وزارت علوم و فناوري از سوي انتشارات سعاد منتشر شده است.

١١:١٩ ٠٥/١٢/١٣٨٤
عناوين اصلي
معرفي جهاد دانشگاهي
تشکيلات جهاد دانشگاهي
اخبار جهاد دانشگاهي
انتشارات
اعضاء
نام کاربر
رمز عبور
نظر خواهي
کدامیک از فعالیت های جهاددانشگاهی در پیشبرد توسعه همه جانبه کشور موثرتر می باشند؟
تمامي حقوق متعلق به جهاد دانشگاهي مي باشد