١٨:٠٥ ٠٤/٠٩/١٤٠٣
اخبار ديگر رسانه ها
جايگاه فلسفه در جامعه و وظيفه‌ي حكومت بررسي شد
آيت‌الله محمد خامنه‌اي: ننگ است از فلسفه غافل باشيم

همايش «جايگاه فلسفه در جامعه و وظيفه‌ي حكومت» در گرامي‌داشت روز جهاني فلسفه، روز گذشته از سوي بنياد حكمت اسلامي صدرا در مجموعه‌ي فرهنگي تلاش برگزار شد.
به گزارش خبرنگار بخش حكمت و فلسفه‌ي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، ‌آيت‌آلله سيدمحمد خامنه‌اي - رييس بنياد حكمت اسلامي صدرا - در اين مراسم با گفتن تبريك به‌مناسبت روز جهاني فلسفه، از فلسفه به‌عنوان مادر تمدن،‌ علوم و پيشرفت ياد كرد و افزود: فلسفه مادري است كه اين علوم را زاييده و تربيت كرده و اكنون همانند مادر پيري به كنار نشسته و آن‌ها را نظاره مي‌كند.
خامنه‌اي توجه به فلسفه را ضرورت جامعه‌ي بشري دانست و گفت:‌ دلايل متعددي براي اين ضرورت است؛ اما يكي از آن دلايل كه بسيار مهم است، اين تفاوت بين انسان و ديگر موجودات است.
او با برشمردن تفاوت‌هاي انسان و حيوان، به تبيين دو ساحت آگاهي نزد انسان پرداخت و تصريح كرد:‌ يك اين‌كه انسان بداند چه مي‌گذرد و اين‌كه بداند چه هست، كه البته اين كافي نيست. آگاهي ديگر اين‌كه ربط خود را به مبدأ و منتهي پيدا كند و اين همان موضوع مهم است كه فلسفه ناميده مي‌شود و يك مرتبه‌ي كامل‌تر است كه در بستر فلسفه مي‌توان آن را پيدا كرد و آن آگاهي به آگاهي است؛ يعني مي‌داند و مي‌داند كه مي‌داند و اين بسيار مهم است.
رييس بنياد حكمت اسلامي صدرا با تبيين مفهوم ماهيت در نزد فلاسفه‌ي يونان، اظهار كرد:‌ فلسفه‌ علم به موجود است؛ ولي يك معناي ديگر هم دارد؛ يعني موجود واحدي كه آن را عام مي‌دانيم، موجودي كه فراگير همه‌ي موجودات است و با اين تعريف است كه فرق فلسفه با ديگر رشته‌ها روشن مي‌شود. فلسفه برخلاف علوم ديگر است. درواقع تنها چيزي كه موجود را به شرط اطلاق نگاه مي‌كند، فلسفه است. ضمن اين‌كه فلسفه موجود را به‌صورت يك واحد و كليت نگاه مي‌كند و نه ذرات عالم را.
اين پژوهشگر فلسفه‌ي اسلامي با اشاره به فراز و نشيب‌هاي متفاوت فلسفه در طول تاريخ، يادآور شد: جايگاه فلسفه در جامعه اين است كه انسان بسازد و او را از سطح حيوانيت بالا بياورد. ضمن اين‌كه آن تعالي كه در انسان است، به انديشه‌ي او برمي‌گردد؛ در حالي‌كه در ديگر حيوانات نيست و اگر مردمي اين ويژگي را نداشته باشند، نمي‌شود گفت انسان‌اند؛ بلكه آن‌ها حيوان انسان‌نمايي هستند كه گاه خصوصيات انساني نيز دارند.
خامنه‌اي خاطرنشان كرد: جامعه‌اي كه در آن فلسفه كاشته نشود و همچنين آبياري نشود و در نهايت پرورش پيدا نكند، حالت انساني خود را از دست مي‌دهد و به مجموعه‌اي انسان‌نما تبديل مي‌شود و اين براي يك جامعه فاجعه است. اولا از اين جهت كه تأثير فلسفه را هيچ چيز ديگري در جامعه نمي‌تواند ايجاد كند، ضمن اين‌كه اگر اين تأثير ايجاد نشود، انسان تا اسفل‌السافلين مي‌رود.
او همچنين با اشاره به وضعيت عصر موجود، خطاب به مسؤولان فرهنگي، متذكر شد: فلسفه يك علم فراگير و در عين حال شريف‌ترين علوم است كه موضوع آن خداست و درواقع اساسي‌ترين و بنيادي‌ترين علم است؛ چنان‌چه روح فلسفه تكان بخورد، جامعه به هم مي‌خورد و ضرورت دارد به فلسفه بيش‌تر توجه شود.
آيت‌الله خامنه‌اي در ادامه با طرح ايراداتي‌ نسبت به فرهنگ غرب،‌ شرق را محيط اشراق دانست و تأكيد كرد: تمدن شرق نقش بسيار عظيمي در تمدن انساني دارد و فلسفه از تمدن اين مملكت برخاسته و امروز ننگ است كه از فلسفه غافل باشيم و اولويت را به سياست، ديپلماسي و اقتصاد بدهيم و حيف است از آن‌جايي كه هدف فلسفه پرورش انسان است، جامعه‌ي اسلامي ما از پرورش انسان غفلت كند.
در اين مراسم، رضا داوري اردكاني - رييس فرهنگستان علوم - با بيان اين مطلب كه وقتي از جايگاه فلسفه در جامعه و وظيفه‌ي حكومت حرف مي‌زنيم، دو مطلب به نظر مي‌رسد، گفت: يك مطلب اين‌كه بگوييم فلسفه چه جايگاهي دارد و حكومت چه وظايفي در قبال فلسفه دارد. درواقع من هيچ توقعي از حكومت ندارم كه كاري براي فلسفه انجام دهد؛ زيرا اكنون راه ‌حلي را سراغ ندارم كه پيشنهاد كنم و برداشت ديگر اين‌كه حكومت يك وظايفي دارد و فلسفه در قوام يافتن، روشن شدن و بيان كردن اين وظايف چه كار مي‌تواند انجام دهد. آيا فلسفه در تعيين وظايف حكومت اثر دارد و اگر فلسفه نبود، حكومت به‌شكل امروزي بود و اين وظايف وجود داشت؟
رييس فرهنگستان علوم با تأكيد بر اين‌كه تعصب شغلي ندارم و به‌خاطر اين‌كه معلم فلسفه هستم، اين همه فلسفه‌، ‌فلسفه نمي‌كنم، يادآور شد: امروز جهان متوجه شده بايد دستي به‌سمت فلسفه دراز بكند؛ در حالي كه ما در كشورمان چنان‌كه بايد، قدر فلسفه را نمي‌دانيم و به عبارتي اصلا به فلسفه اعتنا نمي‌كنيم و اين ناشي از اين است كه ما نمي‌دانيم به فلسفه نياز داريم. اگر مي‌دانستيم، يك چيزي بود؛ اما ما نمي‌دانيم كه به فلسفه نياز داريم و درواقع درباره‌ي فلسفه كارهايي را مي‌كنيم كه در شأن اهل علم نيست. دخالت‌هايي به‌نام فلسفه در فلسفه مي‌شود كه انتظار مي‌رود اين دخالت‌ها نشود. درواقع كسي كه فرق فلسفه و كلام را نمي‌فهمد، در فلسفه دخالت نكند.
اين استاد فلسفه معتقد است: بايد در مورد فلسفه از جهل مركب خارج شويم. فلسفه همواره در مقابل جهل مركب بوده است؛ چنان‌چه سقراط اين مطلب را مطرح مي‌كند. درواقع هر جامعه‌اي به خروج از جهل مركب نياز دارد و هر جامعه‌اي كه بيش‌تر دچار جهل مركب باشد، به تلاش بيش‌تر نياز دارد. اگر فلسفه ما را كمك كند كه از جهل مركب خارج شويم، كار مهمي كرده است.
او با بيان خاطره‌اي به نقد رويكرد ضدفلسفه‌يي از جانب كساني كه به فلسفه اشراف ندارند، پرداخت و تأكيد كرد: چنان‌چه رويكرد ضدفلسفه‌يي را مولانا بگويد، درست است؛ زيرا مولاناست. مولوي درباره‌ي فلسفه چيزي بگويد، مي‌گوييم صاحب «مثنوي معنوي» است. اما من چنان‌چه بخواهم، چيزي بگويم، لازم است چيزي بدانم و بي‌خودي گوهر خود را به سنگ نزنم.
داوري اردكاني در پاسخ به اين پرسش كه چرا فلسفه اهميت دارد و چرا نبايد دور انداخته شود، ضمن بيان مقدماتي تصريح كرد: ما براي مصرف فلسفه به آن‌ نيازي نداريم. درواقع براي اين‌كه معلوم كنيم چه نيازي داريم و اين‌كه كدام نياز اصلي و كدام نياز فرعي است، آن‌جا به فلسفه نياز داريم.
او همچنين از اين عصر به‌عنوان عصر الكترونيك ياد كرد و از دليل اهميت يافتن علم مهندسي سخن گفت و متذكر شد: اگر فلسفه و علوم انساني نباشد، نمي‌دانيم اين علم مهندسي عزيز و مفيد را چه كار كنيم. اگر درك كلي از نظم زندگي، نظام علمي و برنامه‌ي سياسي نباشد، ما چه مي‌دانيم كه به چه علمي نياز داريم و همچنين به چه پژوهشي نيازمنديم و آن وقت عالم باطل مي‌شود و وقتي وظيفه‌ معلوم نيست، عالم نيز باطل مي‌شود.
داوري اردكاني در ادامه خاطر شان كرد: فلسفه فقط بحث‌هاي انتزاعي نيست. البته آن بحث انتزاعي اساس فلسفه است؛ اما اثر آن در زندگي است.
او در پايان با اشاره به تحولات جديدي كه غرب در حوزه‌ي تفكر در دوران مدرن از سر گذرانده است، تأكيد كرد: با ورود فلسفه به جامعه، نه فقط چيزي را از دست نمي‌دهيم؛ بلكه راه را بر توهمات مي‌بنديم و همچنين براي درك وضع خود در جهاني كه مي‌پوييم، به فلسفه نياز داريم. نياز به فلسفه، نياز انساني است؛ نه نياز زيستي. امروز بيش از گذشته به فلسفه نياز داريم و ما كه پشت به فلسفه كرده‌ايم و از سويي راه مهمي را بايد برويم، بيش از ملل ديگر به فلسفه نياز داريم.
كريم مجتهدي هم با تأكيد بر اين‌كه بر اساس تجربه‌هاي ملموس و محسوس يك معلم فلسفه، كه با تجربه‌ي 35 سال تدريس و تتبع به دست آمده است، گفت: درباره‌ي شرايط اجتماعي وضعيت فرهنگي در جامعه‌ي ايران سخن مي‌گويم و اصلا قصد سخن گفتن در ابعاد بين‌المللي را ندارم.
استاد فلسفه دانشگاه تهران معتقد است: در شرايط فرهنگي موجود ما با مسائلي در مورد فلسفه روبه‌روييم كه البته اين مسائل، مسائل كاذبي است كه مجال طرح مسائل واقعي مربوط به زندگي روزمره‌ي خود را نمي‌دهد. با اين مسائل كاذب در سه قلمرو روبه‌روييم؛ اول در قلمرو رابطه‌ي فلسفه و علم جديد، ديگر در رابطه‌ي فلسفه با ايمان و اعتقاد ديني است و مهم‌ترين، فلسفه‌ي شرقي، ايراني و اسلامي با فلسفه‌هاي غرب جديد. در واقع در اين سه قلمرو ما مسأله‌ي كاذب داريم و ضرورت دارد كه در مورد آن‌ها اندكي تأمل كنيم، تا بتوانيم با موضوع‌هاي اصلي و نه كاذب رابطه برقرار كنيم.
اين استاد فلسفه با اشاره به تاريخ معاصر و انسش با اين مقطع تاريخي، تصريح كرد: ما در 100 سال اخير با ضعف خودمان روبه‌رو شديم و براي جبران اين ضعف كه خوشبختانه نسبت به آن آگاهي پيدا كرده‌ايم، سعي در چاره‌انديشي داريم و در اين سعي،‌ افرادي خائن و از سويي افرادي صالح نيز داشته‌ايم. افراد صالح ما را به‌سمت صنعت خواستند راهنمايي كنند و از صفوي به بعد داريم توپ و تفنگ مي‌سازيم و اين عجله در رفع بيچارگي‌ها، بلا‌ و امراض نيز خود مرضي شده و همچنين هر چه خود داشته‌ايم، به كناري گذاشتيم و فكر كرديم كه به درد نمي‌خورد و بهتر است با سبك غربي چاره‌انديشي كنيم و از سويي نيز با افرادي سر و كار داشتيم كه با اسم علم در ايران دلالي مي‌كنند و در چنين شرايطي، بدبيني به فرهنگ اصيل ايراني كه ما را سر پا نگه مي‌دارد، سبب شده كه بر آن خط بطلان بكشند و به‌صورت عجولانه، علم، علم گفتند.
مجتهدي با اشاره به فهم اشتباه نسبت به شعر «توانا بود هر كه دانا بود» در ادامه خاطرنشان كرد: اين‌كه از ابتدا خود را بيچاره فرض كرديم و عدم خودباوري سبب شده كه از ادامه‌ي حركت بازبمانيم و در ادامه براي جبران اين خسران دچار خودبزرگ‌بيني كاذبي شده‌ايم. در نتيجه از علمي دم مي‌زنيم كه نداريم. علم پيشرفت نمي‌كند؛ مگر با واقع‌بيني، و با خيال‌پردازي نمي‌شود پيشرفت كرد. آن‌چه كه اكنون علم گفته مي‌شود، نه علم، بلكه تفتيش علم است. درواقع نمي‌خواهند بحث شود و خواسته نمي‌شود مسأله درست طرح شود و اين‌كه مي‌بينيم علم پيشرفت نمي‌كند، به سبب اين است كه فكر و فلسفه سركوب مي‌شود.
او افزود: اين مسائل كاذب كه ما را در فلسفه گرفتار كرده، در دين نيز ما را به خود مشغول داشته و من فكر نمي‌كنم كه در قلمرو فلسفه و دين، هيچ‌گاه تفكر واقعي به دين لطمه بزند و درواقع اعتقاد تحول پيدا مي‌كند و فلسفه اعتقاد را به مراتب عميق‌تر مي‌كند و ما را با جنبه‌ي ماورايي خودمان ارتباط مي‌دهد.
او در پايان سطحي‌انديشي را آفت جدي مطالعه‌ي فلسفه دانست و يادآور شد: فرقي نمي‌كند فلسفه‌اي اسلامي يا فلسفه‌اي غربي باشد. وقتي جوان ما عمق پيدا مي‌كند، با علاقه‌ي بسيار، ابن ‌سينا، ملاصدارا،‌ دكارت و كانت خواهد خواند و اين تنها جنبه‌ي آموزشي ندارد؛ بلكه جنبه‌ي پژوهشي نيز دارد. درواقع هر آموزشي روي فلسفه نباشد، بازي است و بهتر از آموزش، پژوهش است.
به گزارش ايسنا، همچنين محمد ايلخاني - استاد فلسفه‌اي دانشگاه شهيد بهشتي - با اشاره به تفاوت تعاريف فلسفه، ‌همه‌ي تعاريف را در يك مسأله مشترك دانست و افزود: درواقع در فلسفه انسان مي‌انديشد و انديشه‌هاي خود را نظام‌مند ارايه مي‌كند و به‌معناي فلسفه يعني انديشه‌ورزي، انديشيدن در جامعه‌اي كه فلسفه جايگاه بايسته‌اي دارد، انديشه و خرد در آن تعيين‌كننده است و انديشمندان را در آن جامعه ملاك خود قرار مي‌دهند و امور اين جوامع به طريق مناسبي نظم مي‌يابد.
اين استاد فلسفه در ادامه تأكيد كرد:‌ يك واقعيت تاريخي است كه بايد به آن توجه كرد. جامعه‌ي ايراني تنها جامعه‌اي است كه خارج از تمدن غربي صاحب فكر فلسفي است. خرد در جامعه‌ي ايراني همواره مورد احترام بوده و همچنين انديشه‌ي فلسفي مطرح بوده، بخصوص پس از اسلام انديشه‌ي فلسفي داراي مكاتب گوناگون و نظام‌يافته بود و همچنين به‌خاطر اعتنايي كه اسلام به خرد داشت، فلسفه در ايران گسترش يافته و به گفته‌ي غيرايرانيان،‌ ايران در اين زمينه نقش عمده‌اي داشته است.
ايلخاني با استناد به سخني از ابن خلدون، به سابقه‌ي تفكر فلسفي در ايران دوران باستان اشاره كرد و يادآور شد: ما از زمان ساسانيان با فلسفه‌ي يوناني آشنا شديم و درواقع نخستين متون فلسفي از زبان پهلوي به زبان عربي ترجمه شده‌اند، قبل از آن‌كه از زبان يوناني و يا سرياني به زبان عربي ترجمه شده باشد و درواقع در دوره‌ي ساساني فلسفه در سرزمين ما رواج داشته است.
اين پژوهشگر فلسفه با رد ديدگاه غربي‌ها كه معتقدند، فلسفه پس از امام محمد غزالي در ايران رو به افول مي‌رود و پس از ابن ‌رشد عملا خاموش مي‌شود، متذكر شد: اين نگاه را بيش‌تر به مسائل اجتماعي و سياسي مربوط مي‌دانم و آن را قبول ندارم.
محمد ايلخاني در ادامه‌ي سخن به تبيين تفاوت فيلسوف شارح و فيلسوف مؤسس پرداخت و همچنين با اشاره به تحولات فلسفه در دوران معاصر در ايران، ارتباط ما را با فلسفه‌ي غرب كاملا از طريق ترجمه دانست و يادآور شد: از سويي گرايش به فلسفه‌ي اسلامي در دو شاخه‌ي صدرايي و مشايي در دوران معاصر ادامه پيدا كرد و متأسفانه كم‌تر به كار پژوهشي بنيادي و ارايه‌ي آراي بديع در حوزه‌ي فلسفي اسلامي توجه شده است. هر چند كارهايي در اين زمينه انجام شده و آراي تازه‌اي هست؛ اما آن انتظاري كه از جامعه با توجه به آن سنت فكر فلسفي مي‌رفت، برآورده نشده و انتظار مي‌رود آن روند اگر حفظ نشود، خيلي‌ هم كم نشود.
او در پايان تأكيد كرد: همان‌طور كه ابن ‌سيناها و ملاصدراها فلسفه‌ي يوناني را بومي كردند، ما نيز بايد به سنت فلسفي خودمان تكيه كنيم. اگر بپنداريم بنيان‌هاي فلسفي خودمان را كنار بگذاريم و بخواهيم بيانديشيم، مطمئن باشيد،‌ نمي‌توانيم بيانديشيم. درواقع ما نمي‌توانيم با ابزار ديگران بيانديشيم. البته بايد با ديگران تعامل داشته باشيم و با تكيه بر داشته‌هاي فرهنگي خودمان، سنت فلسفي خودمان را بازانديشي كنيم.
حسين كلباسي اشتري نيز در اين مراسم گفت: امروز كه از مقام فلسفه سخن مي‌گوييم، اين مطلب را در ذهن‌مان داريم كه فلسفه در مقام خودش متمكن نيست؛ يعني در جاي خودش قرار ندارد.
اين پژوهشگر فلسفه‌ي غرب با اشاره به كتاب «نقد عقل محض» كانت، تصريح كرد: درواقع اين نقد اشاره به عقلي است كه از جاي خودش خارج شده؛ درواقع قرار نيست چيزي كه از جاي خودش بيرون نرفته، مورد نقد قرار گيرد و چيزي كه از جاي خود بيرون برود، ايجاد بحران مي‌كند. امروز از مقام فلسفه سخن گفته مي‌شود و بي‌شك مي‌توان گفت كه فلسفه در جاي خودش نيست.
او تأكيد كرد: خروج فلسفه از مكانش خودش، بي‌مناسبت با خروج زبان از مقام خودش نيست. درواقع در غيبت چيزي كه از آن به‌عنوان گفتمان فلسفي ياد مي‌شود، بايد اين اغتشاش را در زبان مد نظر داشته باشيم.
كلباسي با تبيين ديدگاه سقراط درباره‌ي نسبت زبان و حقيقت تأكيد كرد: اگر امروز به نام فلسفه، مقاصد و چيزهاي ديگري اراده مي‌شود، اين چيزي جز پريشاني در زبان نيست و درواقع اگر صاحت شئون انساني ما دچار بحران شده، به اين دليل است كه عينيت رخت بربسته است.
او در پايان با تبيين نسبت فلسفه و سياست، يادآور شد: ترغيب به فلسفه از متن شهروندان مي‌جوشد و اگر جامعه‌اي به قوام خود مي‌انديشد، بايد به فلسفه توجه داشته باشد و چنان‌چه دولت هم نسبت به فلسفه وظيفه داشته باشد، اول بايد مقام فلسفه را پاس بدارد و ديگر مقام زبان را.
همچنين در اين مراسم، غلامحسين ابراهيمي ديناني - استاد فلسفه‌ي دانشگاه تهران - از همه‌ي روزها به عنوان روز فلسفه ياد كرد و با استناد به سخني از يك حكيم چيني اظهار كرد: وقتي واژه‌ها اصلاح شوند، اسم‌ها سرجاي خود قرار مي‌گيرند و درواقع همه‌چيز سر جاي خودش قرار مي‌گيرد.
اين استاد دانشگاه با استناد به آياتي از قران كريم، يادآور شد: اگر انسان اسمايي را كه حضرت آدم (ع) از خداوند ياد گرفت، ياد مي‌گرفت، همه‌چيز اصلاح مي‌شد. درواقع آن اسم‌هايي كه آدم (ع) از خداوند آموخت، فراموش كرده‌ايم.
اين پژوهشگر فلسفه‌ي اسلامي همچنين تصريح كرد:‌ ما فلسفه را بد مي خوانيم. امروز در كشور ما همه‌جا فلسفه خوانده مي‌شود؛ اما ظاهرا فلسفه را خوب نمي‌خوانيم. فلسفه‌ي غرب يا فلسفه‌ي اسلامي هم ندارد. هيچ‌كدام خوب خوانده نمي‌شود. درواقع با اين رويكرد كه چند اصطلاح فلسفي را براي غلبه به ديگري ياد بگيريم، به مطالعه‌ي فلسفه مي‌پردازيم.
ديناني در ادامه خاطرنشان كرد: كار فلسفه و متن فلسفي اين است كه وقتي متني برابر ما قرار مي‌گيرد، «گفتار» را از زير خروارها «گفته» بيرون بكشد. ما گفته‌ها را حفظ مي‌كنيم؛ ولي گفتار را از بين گفته‌ها بيرون نمي‌كشيم؛ چنان‌چه ملاصدرا بعد از هزار سال، كه وارث هزار سال فرهنگ اسلامي است، توانست گفتار را از گفته‌ها بيرون بياورد و گفته‌ها را به گفتار تبديل كند. ضرورت دارد با اين رويكرد به مطالعه‌ي فلسفه بپردازيم. همچنين ما خوب سؤال طرح نمي‌كنيم و چگونه است كه فيلسوفي پرسش ندارد؟ درواقع بدون پرسش محال است بتوان به سراغ فلسفه رفت. پرسش از درون آدمي سرمي‌كشد؛ البته نه هر پرسشي؛ بلكه پرسش‌هاي بنيادي درباره‌ي هستي، جهان، خود، آغاز و انجام.
ابراهيمي ديناني در ادامه با پاسخ به اين سؤال كه پرسش چه زماني مطرح مي‌شود، تأكيد كرد: ضرورت دارد روح پرسيدن را در نسل جديد احيا كنيم. چرا از شك مي‌ترسيم؟ شك جد اعلاي فلسفه است. همچنين فرزند تازه تولديافته‌ي فلسفه نيز شك است. نه اين‌كه شكاك باشيم، نه، در عين حال كه به يقين مي‌رسيم، به شك هم مي‌رسيم. در كار تفكر فلسفي همين است.
ديناني در ادامه به تبيين آراي خواجه نصيرالدين طوسي پرداخت و از اين فيلسوف به‌عنوان مدافع فلسفه ياد كرد.
همچنين در اين مراسم، محمد توكل - دبيركل كميسيون ملي يونسكو در ايران - با ارايه‌ي توضيحاتي درباره‌ي جايزه‌ي اخلاق در علم و فناوري و استقبال جامعه‌ي جهاني از اين جايزه كه با ‌عنوان جايزه‌ي ابن ‌سينا شناخته مي‌شود، با ارايه‌ي توضيحاتي درباره‌ي تاريخچه‌ي تصميم يونسكو مبني بر نام‌گذاري نامي به‌نام روز جهاني فلسفه، از فلسفه به‌عنوان جزوي از كارهاي مهم يونسكو ياد كرد و گفت: يونسكو با سه هدف تقويت فلسفه، ترويج و آموزش فلسفه و همچنين مطالعات تلفيقي فلسفه، اقدام به نام‌گذاري روزي به نام فلسفه كرد. درواقع ايجاد يك مجمع براي تبادل آراي فلسفي و همچنين ديالوگ فلاسفه با هم و از سويي نزديك كردن حوزه‌هايي كه به لحاظ تاريخي از هم فاصله داشتند، از ديگر اهداف روز جهاني فلسفه‌اند.
اين استاد دانشگاه همچنين تصريح كرد: تفكر فلسفي و امور اجتماعي هرچند در دوره‌اي به هم نزديك بودند، اما معمولاً با هم فاصله داشتند و وارد كردن مسائل علمي - اجتماعي به تفكر فلسفي و همچنين وارد شدن تفكر فلسفي در عرصه‌ي اجتماع، ضرورتي است كه روز جهاني فلسفه به آن مي‌تواند كمك كند.
توكل در ادامه تأكيد كرد: يونسكو پيش‌قدم بوده كه از فلاسفه براي ورود در مسائل اجتماعي دعوت كند و سياستگذاران را به فكر فلسفي دعوت كرده و خواسته كه از قشر ظاهري فراتر رفته و به عمق برسند.
او در پايان يادآور شد: اولين مراسم روز جهاني فلسفه 21 نوامبر 2002 برگزار شد. سه سال اول روز جهاني فلسفه در مقر يونسكو در پاريس بود، در سال‌ 2005 در شيلي، 2006 در مراكش و امسال نيز مراسم در تركيه برگزار شد.

١٢:٣٩ ٢٧/٠٨/١٣٨٦
عناوين اصلي
معرفي جهاد دانشگاهي
تشکيلات جهاد دانشگاهي
اخبار جهاد دانشگاهي
انتشارات
اعضاء
نام کاربر
رمز عبور
نظر خواهي
کدامیک از فعالیت های جهاددانشگاهی در پیشبرد توسعه همه جانبه کشور موثرتر می باشند؟
تمامي حقوق متعلق به جهاد دانشگاهي مي باشد