روز ملي خليج فارس
خليج فارس و نام پرتوافكن آن مناسبتي است كه ايرانيان در مام وطن و ديگر نقاط گيتي در روز دهم ارديبهشت ماه هر سال بعنوان "روز ملي خليج فارس" به پاسداشت ميراث گرانسنگ ايرانيان باستان بپردازند.
ميراثي كه در مناسبتها و نمادهاي ملي متجلي ميشود و ايرانيان آزادانديش روزگار كهن براي فرزندان خود به يادگار گذاردهاند تا مايه فخر و مباهات نسلهاي بعدي باشد و ايرانيان همواره به خاطر آورند كه نمادهاي ميهني و ملي آنان كه با پوششي از باورهاي ژرف ديني و الهي مزين و متبرك شده است، در هميشه تاريخ موجب باليدن آنان است.
در اين ميان گستره نيلگون جنوب ايران كه زماني جملگي آن در درون قلمرو ايرانيان قرار داشت، جايگاهي ويژه و رتبهاي شاخص در تمدن كشور ما دارد.
خليج فارس و كشورهاي پيرامون آن به دلايلي مانند موقعيت استراتژيك، منابع هيدروكربوري غني، ملاحظات سياسي، موضوعات اقتصادي و پويايي و جوامع مستقر در كشورها و كرانههاي مجاور آن در زمره مهمترين مناطق سياسي و اقتصادي جهان بشمار ميرود و آگاهي و اطلاع از وقايع تاريخي و تعقيب تحولات كنوني آن الزامآور و ضرورتي انكارناپذير است.
به اين معنا كه وقوع هر رويدادي در خليج فارس به علت ارتباط تنگاتنگ آن با كل مسايل جهاني واقعهاي حايز اهميت محسوب ميگردد و در اين مقوله كه آگاهي تاريخي از تحولات اين منطقه ياريگر تصميم گيريها و رويكردهاي سنجيده و بخردانه است، نميتوان تشكيكي وارد كرد.
** خليج فارس در دو سده گذشته
در دو سده پيشين يعني قرون ۱۹و ۲۰ميلادي، وجوه ديگري از ويژگيها و جاذبههاي خليج فارس در عرصههاي مختلف سياسي، اقتصادي و اجتماعي هويدا و برجسته شد كه ميتوان آن را برآيندي از سه دايره هم مركز متصور شد كه مردم، دولتهاي كرانهاي و قدرتهاي فرامنطقهاي به ترتيب حلقههاي دروني، مياني و خارجي آن را تشكيل ميدادند.
اما اين دايرهها ضمن اينكه همگي در داشتن كانون مشترك با يكديگر پيوند داشتند، اما تحولات دو سده مذكور بويژه در سه عرصهاي كه در بالا آمد و پيامدهاي مترتب بر آن، روابط و مناسبات پيچيده و غيرقابل پيش بيني را بوجود ميآوردند كه به موقع خود به آن پرداخته خواهد شد.
** نام خليج فارس
از آن هنگام كه تاريخ بشر مكتوب شد و جغرافي بگونهاي علمي در مقياس با سطح و حد تحقيق و مطالعه در دوران باستان مورد بررسي قرار گرفت، نام خليج فارس جزء چهار درياي شناخته شده يا مشهور آن زمان چشمنواز است كه به اعتقاد يونانيان كهن همگي از يك اقيانوس عظيم به وسعتي معادل همه آبهاي جهان سرچشمه ميگرفتند و بسيار پيش از آنكه داريوش هخامنشي امپراتور ايران در كتيبههاي خود از درياي پارس سخن براند، حتي غيرايرانيان هم اين پهنه آبي را با نام پارس ميشناختند.
در روزگاري پيش تر از ميلاد مسيح و در زمان شكوفايي تمدن هلنيسم، دانشمندان و جغرافي دانان عصر كهن از "طالس" تا "هكاتوس" خليج فارس را با نام راستين آن در تحريرات خود مضبوط كردند تا آنكه نوبت به "استرابو" ملقب به پدر جغرافيا رسيد كه بيش از دو هزار سال پيش مقارن با ميلاد مسيح نام درياي پارس را بر صحيفه تاريخ نگاشت تا سندي باشد براي افشاي ماهيت آنان كه براي نيل به اغراض خود از جعل تاريخ هم پروا ندارند و اسامي مجعول را مستمسكي براي تقويت و گسترش "ايسم"هاي خود ساخته قرار ميدهند تا به اين منوال نه براي خدمت به منافع مردم خود كه در وهله اول صيانت از تخت و كيانشان دوام و قوام بيشتر دهند.
پس از اسلام نيز آن زمان كه واژهسازي و روياپردازي براي خلق اسامي مجعول عاري از قبح نشده و جزء سنتهاي سياست پيشگان و عوامل آنان در نيامده بود، جملگي علماي غيرايراني و حتي دانشمندان عرب مانند "شهابالدين النويري" و "ابن حوقل النصيبي بغدادي" كه نام خليج فارس را همراه با نقشه آن بگونهاي مستند مشخص كرده است، با حفظ حرمت قلم، تشكيك در نام اين دريا را حتي در ذهن خود خطور ندادند و پايبندي به صداقت و راستانديشي را از خود به يادگار گذاردند.
نام مجعول "خليج عربي" تازه در ساليان اخير براي نخستين بار از دهان كساني خارج شد كه خود نيز به نادرستي گفتارشان ايمان داشتند اما شيفتگي قدرت و نشئگي شهرت و اقتضاي زمانه، جايگزين صداقت و درست گفتاري شده بود در واقع نام جعلي خليج عربي براي بار نخست از سوي "عبدالكريم قاسم" رييس جمهوري اسبق عراق عنوان شد و اين افسر جاهطلب كه توهم رهبري جهان عرب او را وسوسه كرده بود، چنين ميپنداشت كه ميتواند با اجراي برخي ترفندها، بديل "جمال عبدالناصر" رييس جمهوري كاريزماتيك مصر باشد كه با سخنان آتشين بر كوره "پان عربيسم" ميدميد و بيوقفه بر طبل ناسيوناليسم عرب و مخالفت با آمريكا و رژيم صهيونيستي ميكوبيد.هر چند كه بعدها فاش شد او در تمام دوران ۱۸ساله زمامداري خود بر سرزمين اهرام با سردمداران واشنگتن سر و سر داشته است.
به هر روي قاسم به زعم خود فرصت را مناسب انگاشت و با روياپردازي اعراب را به فرزين بندي در مقابل ايرانيان و دشمن عجم فراخواند. يعني دشمني كه سينه به سينه عراق بود و در اوهام قاسم بينالنهرين و عراق به جبهه مقدم عربي در مقابل دشمن پارسي بدل ميگشت.
قاسم كه در ابرها سير ميكرد براي تحقق روياهاي خودبافتهاش مجال كافي نيافت و خود در كودتايي ديگر بدست همپالكيهاي سابق واژگون و آخرين صفحه زندگياش با خون نوشته شد و كودتاگران بدن مثله شدهاش را در خيابانهاي بغداد چرخاندند تا هدف سنگ پراني كودكان و اوباش باشد اما رويه هنجارستيز او در جعل اسامي تاريخي نظر عبدالناصر را هم جلب كرد و او نيز نام مجعول خليج عربي را چاشني مناسبي براي تقويت پان عربيسم پنداشت و اين نام را مكرر دستمايه تهييج احساسات اعراب قرار داد، بيآنكه توجه داشته باشد خود وي پيش تر قلمرو جهان عرب را از "اقيانوس اطلس تا خليج فارس" مشخص كرده بود.
** پيروزي انقلاب اسلامي، اوجگيري دعاوي كهنه
تا زمان حكومت شاه مخلوع ، را يدك ميكشيد، شيوخ و زمامداران منطقهاي كه با توجه به داشتن پدرخوانده مشترك با شاه احساس يگانگي بيشتري ميكردند، چندان وقعي به فريادهاي ناساز نميدادند و ضرورتي نميديدند با حكومت پهلوي كه نيروهايش را براي سركوب مخالفان سلاطين و شيوخ عرب گسيل ميكند، درافتند اما سرنگوني نظام سابق و پيروزي انقلاب اسلامي صحنه را دگرگون ساخت و محاسبات تازهاي در معادلات منطقهاي و جهاني پديدار شد.
ايران اسلامي از بحرانيترين وضعيت جنگي و اوج تحريمها با اتكا به مردم خود و منابع داخلياش سربلند و پيروز خارج شد و پس از آن نيز رويه اعتمادسازي با جهانيان بويژه همسايگان را در اولويت برنامهها و دستور كار خود قرار داد. خليج فارس بالاترين درجه اهميت را از منظر ژئوپلتيك براي ايران دارد و طبيعي و موجه به نظر ميرسد كه جمهوري اسلامي با توجه به گستره جغرافيايي و منابع انساني خود بعنوان كشوري كه بيشترين ساحل را در خليج فارس دارد حضور پرتعداد و چشمگير قدرتهاي فرامنطقهاي را بويژه در زمان حاضر فاقد توجيه منطقي بداند.
جمهوري اسلامي ايران همچنان مانند زمان خاتمه جنگ تحميلي، سقوط ديكتاتور بغداد، هرگز گوشمالي حاميان هراسناك صدام را پيشه خود نساخت و در زمان حاضر نيز كه در ابعاد مختلف و گوناگون دست بالا را دارد، زورمداري و دشمن تراشي براي فرافكني مشكلات و معضلات داخلي را مسير مناسبي براي پيشرفت كشورهاي منطقه نميداند.
كشورهاي حوزه خليج فارس بايد نيك دريابند كه هيچ مسالهاي در منطقه بدون توجه به نقش ممتاز و بيبديل ايران قابل حل نيست و راه آباداني و پيشرفت و تحول زماني سير تصاعدي به خود خواهد گرفت كه همه كشورهاي خليج فارس، امنيت منطقه را خود متقبل شوند و سرمايه و منابع خودي را صرف ايجاد و احداث زيرساختهاي مولدي كنند كه توانايي پاسخگويي به نيازهاي نسل جوان و آيندگان را داشته باشد.
اقدام تحريكآميز چندي پيش مجله "نشنال ژئوگرافيك" و نام بردن از "خليج عربي" نشان داد تماميت ارضي ايران و جزاير سهگانه ايراني يكي از موضوعاتي است كه هرگونه خدشهاي به آن، احساسات ايرانيان ميهن دوست را در سراسر گيتي جريحهدار ميكند و همچنان كه در جريان اعتراض يكپارچه ميليونها ايراني به اقدام نشنال ژئوگرافيك ديديم، جهانيان در برابر اراده ملي ايرانيان ناگزير به عقب نشيني شدند.
٢٠:٤١ ١٠/٠٢/١٣٨٥