ملاحظاتي در باب نظرسنجي
«شيخ ما گفت: وحي آمد به موسي عليه السلام كه بني اسرائيل را بگو كه بهترين كسي از ميانة خويش اختيار كنيد. هزار كس اختيار كردند وحي آمد كه از اين هزار بهترين اختيار كنيد. صد بدر كردند. وحي آمد كه ازين صد بهترين اختيار كنيد. ده اختيار كردند. وحي آمد كه ازين ده بهترين اختيار كنيد. سه اختيار كردند. وحي آمد ازين سه بهترين اختيار كنيد. يكي اختيار كردند. وحي آمد كه اين يگانه را بگوييد تابترين بنياسرائيل را بيارد. چهار روز مهلت خواست. و گرد برميگشت. روز چهارم به كويي فرو ميشد. مردي را ديد كه به فساد و ناشايستگي معروف بود. و انواع فسق و فجور در او موجود چنانكه در آن كار انگشت نماي گشته بود. خواست كه وي را ببرد. انديشهاي به دلش درآمد كه به ظاهر حكم نشايد كرد روا بود كه او را قدري و پايگاهي بود. به قول مردمان خطي به وي فرو نتوان كشيد. و به اين كه خلق مرا اختيار كردند، كه تو بهتري، غرّه نتوان گشت. چون هر چه كنم به گمان خواهد بود؛ اين گمان در حق خويش برم، بهتر. دستار درگردن خويش نهاد و آمد تا به نزد موسي. گفت: هر چند نگاه كردم هيچكس را بتر از خويشتن نميبينم. وحي آمد به موسي كه اين مرد بهترين ايشان است، نه بدانك طاعت او بيش است، ليكن بدانك خويشتن را بترين دانست.» (اسرار التوحيد، دكتر شفيعي كدكني، 261ـ260)
ملاحظاتي در باب نظرسنجي
«نظرسنجي يا سنجش افكار عمومي كه با روش پيمايشي صورت ميگيرد، يكي از متداولترين و پيشرفتهترين روشهاي تحقيق در علوم اجتماعي و يكي از اركان عمده مردمسالاري است؛ چه انعكاس مستمر افكار عمومي و ديدگاههاي گروههاي اجتماعي است كه نوعي مشاركت مستمر ولو غيرمستقيم عموم مردم و گروههاي اجتماعي در قدرت سياسي (قانونگذاري و سياستگذاري) است.»(1)
اينكه نظرسنجي از اركان عمده مردم سالاري است، هم ميتواند مورد برداشت مثبت قرار گيرد و هم محمل برداشت منفي! مخصوصاً اگر نويسنده راه غلّو را در پيش گرفته اعلام كند كه اساساً نظرسنجي از عوامل مهم گسترش مردمسالاري است، آنگاه «قضيه» حساستر هم خواهد شد!
پژوهشگر ديگري راجع به نظرسنجي ميگويد: «... بحث سنجش افكار هم دقيقاً همين وضع را دارد. خواندن گزارشها و توجه به نتايج نظرسنجيها امروزه بخشي از برنامه زندگي مسؤولان و مردم در جهان مدرن است و بايد در جامعه ايران نيز چنين باشد. در واقع، اهميت موضوع ايجاب ميكند كه توجه به يافتههاي نظرسنجي بخشي از زندگي مردم و مديران و قسمتي از برنامه تمام حوزهها، به ويژه حوزههاي سياسي و اجتماعي قرار گيرد. اين اتفاق خوب يعني همان علمي كردن و مدرن كردن جامعه، يعني اهميت دادن به دانش اجتماعي و اهميت دادن به اصلاح چيزي با عنوان تحقيقات اجتماعي. در اين دوره جديد، ما بايد شاهد اين رويداد فرخنده باشيم. ما همچنان بايد به عنوان اعضاي جامعه مدرن ايران به خود بياييم. بكوشيم و اميدوار باشيم كه سنجش افكار سرانجام بتواند نقش خود را مانند عوامل ديگر ايفا كند...»(2)
يعني نظرسنجي علاوه بر اينكه ركن عمده مردم سالاري و عامل مهم گسترش مردم سالاري است، از لوازم عمده مدرنيته هم است. بعلاوه نظرسنجي ابزاري است براي سنجش افكار و عقايد و گرايشها و تمايلات و نيازها و تقاضاهاي مردم!
لب لباب فن يا صنعت نظرسنجي، انتخاب نمونه، بررسي افراد نمونه، بهرهگيري از قوانين آماري و رياضيات، تعميم ويژگيهاي افراد نمونه به كل افراد (جامعه) و بهرهگيري از اين تعميمسازيها!
همانگونه كه در فرآيند بالا ملاحظه ميكنيد، منشأ اين روش مستخرج از روشهاي علوم تجربي است و در اين ميان از همه متقدمتر منبعث از فيزيك!
در فيزيك براي مطالعه فيالمثل حالت گازي ماده و يا براي مطالعه گاز اكسيژن از ميان گازها و يا براي بررسي ذرة الكترون از ميان ذرات بنيادي و يا ... نمونهاي (كپسولي) از اين ماده را جدا و مورد بررسي قرار ميدهند! در اين كپسول افراد نمونه كاملاً مثل هم هستند و حتي شما نيازي نميبينيد كه به آنها «شماره» بدهيد. پس ويژگيهاي مورد بررسي، براي تكتك و براي كل افراد جامعه آماري يكسان است و هيچ مغايرتي مشاهده نخواهيد كرد!
حال با بررسي افراد اين كپسول واستخراج ويژگيهاي عمومي آن، تعميم آن به ساير افراد جامعه و حتي به كل افراد اين نوع در سرتاسر هستي، كاري كاملاً علمي و به دور از هر گونه خطاي محاسباتي و حتي استنباطي است مگر در حد خطاهاي مجاز كه آنهم در قوانين علمي پيشبيني شده است!
آيا نمونه انساني هم مثل نمونه فيزيكي يا شيميايي يا مادي است؟ آيا افراد اين نمونه داراي ماهيت يكساني هستند كه منشأ ويژگيهاي يكساني گردد؛ حتي اگر در لحظه معين و در شرايط خاص و با مفروضات خاص داراي ماهيت خاصي باشند چه دليل قانعكنندهاي وجود دارد كه در لحظات بعدي اين ماهيت مفروض با تحول جوهري مواجه نگردد و همه شرايط و مفروضات را بهم نريزد؟!
نميخواهم بگويم حال كه چنين است، پس بررسي و شناسايي و شناخت اين حوزه از عالم را منتفي اعلام كنيم! نه! اما تعميم بيمحابا و خلط قلمروهاي مختلف علوم و استفاده سادهسازي شده از ابزار و روشهاي متداول در يك حوزه و بكارگيري بدون رعايت شرايط و معيارهاي آن در حوزههاي ديگر، موجب فراهم آوردن انبوهي از دادههاي توليدي خواهد گرديد كه اي بسا گمراهيهاي فراواني را در پي خواهد داشت!
در مقاله نظرسنجي درخصوص نظرسنجيها، ميخوانيم!
«... لازار سفلد» ـ بنيانگذار نظرسنجي نوين ـ وقتي به ميدان سنجش قدم گذارد، كولهبار رياضي و آمار خود را آورد تا از آن در پژوهشهاي خود بهره وافر ببرد. او با پايهگذاري جامعهشناسي تجربي ـ كه در عين حال كيفي و نظري نيز هست ـ پلي ميان علوم اجتماعي و رياضيات بنا كرد و در برابر بينش سنتي پژوهش در علوم اجتماعي، افقهاي تازهاي گشود»
«هر چند با گذشت زمان، نظرسنجي جايگاه مناسبي در مطالعات افكار عمومي پيدا كرد، همواره با انتقادهاي متفاوتي نيز رو به رو بوده است. «بلومر» با قاطعيت ناتواني منطق نظرسنجيها را در شناخت افكار عمومي به عنوان مفهوم ذهني، به باد سرزنش گرفت و «پير بور ديو» نيز انتقادهايش را متوجه مؤسسات نظرسنجي كرد كه برخلاف مؤسسات پژوهشي به تقاضاهاي دستوري و سفارشي پاسخ ميدهند.»(3)
همين اشاره اخير، بار ديگر آن برداشت سابقالذكر را، كه صنعت نظرسنجي يك الزام براي مدرنيته است، مورد تأكيد قرار ميدهد.! يعني «نظرسنجي» مثل بسياري از امور فني و صنعتي ديگر ذاتي زندگي اجتماعي نيست و فقط در شرايط خاصي از مراحل تحول اجتماعي ميتواند پيدا شود و در ساير مراحل نه!
اما دستوري و سفارشي بودن نظرسنجي، هر چند در ساير حوزههاي علوم و فنون مخصوصاً در علوم كاربردي هم مصداق دارد، در علوم اجتماعي، به دليل امكان برداشتهاي مختلف و حتي متضاد، از آن از حساسيت خاصي برخوردار است! واي بسا موجب دامن زدن به مناقشات اقشار و طبقات اجتماعي يك جامعه گردد؛ در حالي كه اگر نظرسنجي تنها و تنها يك روش علمي بود نتايج اعمال اين روش در حوزههاي تحت مطالعه نميبايست موجب اختلافات و مناقشات غيرعلمي منجمله سياسي ـ اجتماعي گروهها ميگرديد.
حال كه ما به عنوان ذيلي از قافله پرطمطراق مدرنيته، در اين سر دنيا آروغ هم داستاني با جهان راقيه را ميزنيم و الزام داريم كه ابزار و لوازم اين «مرحله» را فراهم آوريم و البته يكي از اين الزامات بكار بردن نظرسنجي است، حداقل بپذيريم كه نظرسنجي:
«... با انجام يك بررسي ساده و سطحي با روش پرسشنامه مقدور نخواهد بود، بنابراين ورود به مرحله دوم، ضرورت مييابد كه آن تراكم و استمرار سنجش افكار است، معمولاً در گزارشهاي به دست آمده آمار و ارقام كلي موردنظر مردم درباره موضوعاتي خاص يا كلي به دست ميآيد. صحت نظر مخاطبان، ميزان انطباق آن با داوري كارشناسي و تفسير علمي آن نيازمند پژوهشهاي مستمر ديگري است. بدين لحاظ تراكم سنجش افكار ميتواند محققان را به موضوعات و مسائل شفافتري برساند...»(4)
و اما نظرسنجي الكترونيكي
وقتي شما نظرسنجي را به عنوان يكي از لوازم زندگي مدرنيته پذيرفتيد، آنگاه پذيرش نظرسنجي الكترونيكي به جاي نظرسنجي پرسشنامهاي يا مصاحبهاي يا ... امري است عادي و طبيعي! منتها همانگونه كه شما از روال علمي و تحقيقاتي علوم اجتماعي، بنا به تقاضاي كارفرما، تنزل پيدا كرده دست به انجام امور دستوري و سفارشي ميزنيد و در اين فرآيند افراد «نمونه» براي پژوهش شما همانند اتمها و واحدهاي ماده بيجان ميگردند، بيهيچ تمايزي و هويتي و ارجحيتي و ...، در نظرسنجي الكترونيكي صنعت نازلسازي و تقليل انسان به منازل فرو مرتبه دو چندان خواهد شد!
چنانچه در نظرسنجي غيرالكترونيكي، افراد نمونه، حداقل، اين دلخوشي را دارند كه «آدم» حساب شده و پرسشگري از جنس خود او به سراغش آمده وي را مشاور خود قرار داده، در نظرسنجي الكترونيكي، غول آهني به سراغ آدم ميرود!
خوشبختانه اين طرائف و ظرائف مورد توجه برخي محققان قرار گرفته است:
«پرسشگر را شايد بتوان تنها كسي دانست كه در فرآيند نظرسنجي با مردم رابطه مستقيم و رو در رو برقرار ميكند. به همين دليل، نحوه رفتار و برخورد پرسشگران و قضاوت و ارزيابي مردم درباره آن بسيار مهم است. مصاحبه در واقع يك نوع كنش متقابل بين پرسشگر و پاسخگوست و گرچه چارچوب آن تا حد زيادي به وسيله پرسشنامه تعيين ميشود، عموماً پاسخگويان ـ دست كم در آغاز ـ به پرسشگر بيشتر از وسيله او (پرسشنامه) توجه دارند. از اين رو، موافقت يا مخالفت آنها با مصاحبه در آغاز بيشتر تابع آن است كه پرسشگر تا چه حد بتواند نظر آنها را جلب كند. (رفيعپور، 345، 1377)
نخستين قضاوت درباره پرسشگر از قيافه ظاهري او شروع ميشود. ظاهر پرسشگر نبايد با انتظارات پاسخگو و ارزشهاي موردنظر او مغايرت داشته باشد؛ بنابراين ضروري است كه پرسشگران وضع ظاهري و لباس خود را هر بار با شرايط خاص جامعه مورد مطالعه وفق دهند. پس از قيافه ظاهري، عامل تعيين كننده ديگر، زبان يا طرز سخن و بيان پرسشگر است كه عيب يا هنر او را نمايان ميسازد.(همان، 347) پرسشگر بايد به گونهاي صحبت كند كه از يك سو مردم براحتي حرفهايش را بفهمند و از سوي ديگر، او را فردي مسلط بر موضوع مصاحبه و شايسته اين كار بدانند.
همچنين پرسشگران بايد بدقت به حرفهاي پاسخگو توجه داشته باشند و طوري رفتار كنند كه پاسخگو تصور نكند اهميتي به حرفهايش داده نميشود، يا اينكه اجازه ندارد تمام حرفهايش را بزند. در انتقال نظرات افراد به پرسشنامه نيز بايد دقت بسيار كرد، زيرا مردم هميشه نگرانآند كه مبادا حرفهاي آنان درست به پرسشنامه منتقل نشود...»(5)
مگر اينكه تسليم شويم كه بالاخره الزام جامعه مدرنتيه و جريان بنيانكن «نوسازي»، آنقدر «خط قرمز»هاي ساحت بشري را خواهد شكست كه سرانجام، انجام هر كاري در حوزه حرمت بشر مجاز خواهد شد تا مردم سالاري گسترش يابد و بحرانهاي جامعه بشري پيشبيني شود و افكار و ارزشها و اعمال و هنجارهاي وي كنترل گردد تا ...
فرامرز حق شناس
منابع:
1. چالشها و چشماندازهاي نظرسنجي در ايران، ص 35، مقاله نائبي
2. همان، ص 22، مقاله آزاد ارمكي
3. همان، ص 58، مقاله دغاقله، جنادله
4. همان، ص 11، مقاله آزاد ارمكي
5. همان، ص 60ـ61 ، مقاله دغاقله، جنادله
١١:١١ ٠١/١٠/١٣٨٦