سال پيامبر اعظم (ص)
مقدمه :
دنياي غرب ، علي الخصوص در سده هاي اخير، نسبت به دنياي اسلام مرتكب جنايات شنيع و اعمال وحشيانه فراواني شده است كه خود به تنهايي منشأ ظهور و بروز يك نوع فرهنگ و منشي است كه نام آنرا جز فرهنگ و خلق و خوي اهريمني نمي توان گذاشت ؛ حالا بماند جناياتي كه غربيان عليه ساير ملل و نحل اعم از چيني ، هندي ، كره أي ، سرخپوست و سياهپوست انجام داده اند ! و نيز بماند جناياتي كه اين مردمان عليه كل زمين و زمان و ميراثهاي بشري و طبيعي و الهي و… مرتكب شده اند!
صد البته جنايات غربيان عليه اسلام و مسلمانان منحصر در اين سه و چهار سده اخير نيست. در گذشته نيز همين غربيان ـ دنياي مسيحيت ـ در چند مقطع بسيار حساس و تعيين كننده ، توطئه هاي شوم و خطرناكي را در برابر مسلمانان سازماندهي و اجرا كردند.
جنگ موته در زمان حيات طيبه پيامبر بزرگ اسلام ، نخستين دشمنيهاي سازمان يافته مسيحيان عليه مسلمانان بود. گسترش سريع اسلام و افزايش معجزه آساي توان انساني و نظامي مسلمانان ، فرصت هجمه هاي بيشتر را از آنان گرفت اما آنان تسليم نشدند ، بلكه به انتظار نشستند!.
غربيان در اواخر قرن پنجم هجري ، يعني زماني كه برخي آثار و نشانه هاي آسيب ديدگي سالهاي بعد از دوران شكوفايي و درخشندگي تمدن اسلامي بتدريج آشكار مي شد، جنگ هاي صليبي را آغازيدند و از مسيحيت و مسيحيان و جنگ مقدس (صليبي) سخن گفتند نه از علم و صنعت و فناوري و دموكراسي و آزاديخواهي و حقوق بشر و تجارت آزاد و …
و شما ميدانيد كه اين جنگ مذهبي غربيان 91 سال به درازا كشيد تا سرانجام در سال 583 هجري با پيروزي مسلمانان ، به فرماندهي صلاح الدين ايوبي، خاتمه يافت.
درست 33 سال بعد مغول به جهان اسلام يورش آورد. اگر عطسه ژان پل سارتر ، هواي الجزيره را جابجا مي كند، (براساس ارتباط متقابل پديده ها!) بسيار بعيد است كه بين دو حادثه خانمانسوز و دو بلاي مرگبار وارده بر مسلمانان و جهان اسلام يعني حمله غربيان و حمله مغولان به اسلام ارتباطي وجود نداشته باشد و اين دو پديدة شوم تأثيرگذار بر تحولات تاريخي جهان ، مستقل از هم اتفاق افتاده باشد!
بعد از استيلاي قوم وحشي مغول برجهان اسلام و نابودي شهرها، مراكز علمي ، مراكز آموزشي ، نهادهاي فرهنگي ـ اقتصادي ـ سياسي ـ ديني ـ فكري ـ ادبي ، مراكز صنعتي ، زيرساختهاي اجتماعي ، سرمايه هاي مادي و انساني امت اسلامي ، غربيان نفس راحتي كشيدند و آرام و بي دغدغه و با برنامه ريزي و آينده نگري دراز مدت ، بازسازي دنياي غرب را آغاز كردند! واين در چه دوره اي آغاز شد؟ در قرن سيزدهم!
قرن نحس و شوم براي دنياي اسلام و قرن آغاز رنسانس براي دنياي غرب !!
يعني جنگ صليبي ، موجب بيداري غربيان شد و جنگ صليبي و متعاقب آن جنگ و يورش مغولان كه به احتمال قوي به تحريك غربيان عليه دنياي اسلام صورت گرفت، موجب تحليل و فرسايش توان امت اسلامي گرديد!
صد البته كسي نمي خواهد نقش مديريت فاسد و ناكارآمد و ظالم حاكم بر جهان اسلام، يعني خلافت عباسيان ، را ناديده بگيرد. اتفاقاً اين مديريت غاصبانه نقش بسيار عمده در موفقيت توطئه هاي دنياي غرب عليه مسلمانان داشت. فساد، بي كفايتي ، ظلم و ستم خلفاي عباسي نسبت به مسلمانان و رهبران راستين آنان ، زمينه هاي رشد و چيرگي سياستمداران و مديران نالايق، بي كفايت و غالباً بي ايمان را فراهم آورد؛ بطوريكه شخصيت بزرگواري همچون نصيرالدين طوسي ، تلاش كرد از فرصت پيش آمده يورش مغولان براي دفع ظلم و ستم بي پايان عباسيان سود جويد!
در دوره رنسانس ، غربيان براساس درخشش تمدن و ميراث عظيم علمي و فني جهان اسلام، برنامه هاي آموزشي و علمي و تربيتي خود را پايه ريزي كردند و بتدريج در همه ابعاد راه ترقي و پيشرفت را هموار كردند.
اينكه غربيان ، تا مدتها طب سينايي را در مراكز آموزشي خود آموزش مي دادند يا ميراث عظيم دانش تجربي ابوريحان يا زكرياي رازي يا … را مبناي كارهاي تحقيقاتي خود قرار مي دادند يا مولوي و حافظ و سعدي و فردوسي را منبع بي پايان الهام هاي فكري و ادبي و هنري و فلسفي خود نصب العين گرفتند و يا در برابر عظمت بي پايان تخت جمشيد ، مقبره ذوالقرنين، شكوه بيستون ، بناهاي باشكوه تاريخي اصفهان، قطعات جاويدان تاريخي در سرتاسر خوزستان ، … در ظاهر سكوت كردند اما در باطن از كينه و حقد و حقارت سوختند ، اينها همه در جاي خود قابل تأمل و براي ما مسلمانان و علي الخصوص ايرانيان مايه تفاخر است اما نكته بسيار با اهميت و انديشيدني آنست كه غرب در آستانه رنسانس علمي خود، از دل تجربيات جنگهاي صليبي يك چيز بسيار محوري و همواره نصب العين را فراچنگ آورد كه در همه حال و در همه شرايط و در تمامي سطوح و زوايا آنرا حفظ و مراقبت كرده است. آن يافته و دريافته غرب اينست كه بعد از جنگهاي صليبي ، هيچ وقت در ” مباحثات “ تظاهر به مسيحيت نكند!
غربيان در جريان نه دهه جنگ صليبي ، بخوبي دريافتند كه مسيحيت در برابر اسلام بيرنگ است. در واقع اين دو دين يك منشأ دارند و اسلام صورت كمالي مسيحيت است.پس دليلي ندارد كه اسلام به نفع مسيحيت كنار برود. مردم ديندار جهان اين حقيقت را بخوبي درك مي كنند.! اما اگر مسيحيت راه را براي اسلام باز كند ، آنوقت مردمان ديندار نه تنها چيزي از دست نمي دهند بلكه مؤيد هم مي شوند! يعني در يك فرآيند سالم و صادقانه ، مسيحيت بايد خود را سپاسگزار اسلام بداند!
فلذا اگر سياستمداري در غرب با مسيحيت خود وارد تبادل با جهان اسلام شود، دست پايين دارد؛ ضمن اينكه از منطقي واپسگرا و مرتجع حمايت مي كند. اين حقيقت را غربيان فهميدند، فلذا از آغاز دوره رنسانس آنان پي در پي ارتباط نهاد كليسا را با خود لاپوشاني كردند و براي ايجاد مناسبات فيمابين غرب و شرق از منطق علمي و دستاوردهاي علمي و پيشرفتهاي صنعتي و اجتماعي و فرهنگي و هنري و بهداشتي و … دم زدند! آنان در مقابل ارزشهاي ديني و اعتقادات ملتهاي اسلامي، استدلال مي كردند كه اين امور جنبه شخصي دارد و نبايد وارد مباحث سياسي و اجتماعي و … شود. حال اين پرسش اساسي مطرح مي شود :
آيا غربيان واقعاً به اين چيزهايي كه به زبان مي آورند ، باور دارند؟ عمل غربيان (مسيحيان) خلاف آنرا نشان مي دهد! اگر غربيان و يهوديان واقعاً نسبت به دين و اعتقادات خود بي اعتنا بودند، علي القاعده نمي بايست اينهمه توطئه و لشكركشي و جنايت عليه مسلمانان مرتكب مي شدند! ميزان دستاويزي و دسيسه و توطئه چيني و شرارت انگليسي هاي خبيث و ايتاليايي ها و فرانسوي ها و اسپانياييها عليه مسلمانان و مخصوصاً عليه تنها دولت اسلامي قابل اعتنا در برابر دنياي مسيحيت ، يعني دولت عثماني ، عمق كينه و كينه توزي و شرارت و خباثت و جلادت اين ملتها را نشان مي دهد.
غربيان با درهم شكستن عظمت دولت اسلامي عثماني و تكه تكه ساختن قلمرو اين حكومت و استيلا بر سرنوشت مصر و عراق و الجزاير وليبي و يمن و عراق و … دهها سال ثروت جهان اسلام را غارت كردند اما همواره شعار مي دادند كه حساب دين از زندگي جداست! و ما غربيان با مسائل براساس منطق علمي و فلسفه علمي و متدولوژي كاملاً علمي در يك فضاي آزاد و انساني مواجه مي شويم و از احساسات و اعتقادات و ارزشهاي ديني در مسائل علمي و تخصصي بهره نمي گيريم !
پستي و دنائت و دورويي و حيله گري غربيان درامر دين تا آنجاست كه حتي در سالهاي اخير، در برابر بازمانده دولت عثماني ، يعني دولت تركيه ، تنها به دليل مسيحي نبودن مردم آن حاضر به پذيرش تركيه در اتحاديه اروپا نشدند و اكنون سالهاست كه اروپاييان تركيه را “ مرده بلا، زنده بلا ” نگهداشته اند!
اگر غربيان واقعاً عاشق منطق علمي و متدولوژي علمي هستند تخاصم و ستيزه گري آنان نسبت به ماركسيزم و منطق ديالكتيك چگونه قابل تفسير است؟ و چرا جهان مسيحيت هفتاد سال با تمام عده و عده با ماركسيزم جنگيد تا سرانجام آنرا فروپاشانيد! آيا با منطق علمي و دستاوردهاي علمي و صنعتي و تكنولوژيك با بلوك شرق جنگيد؟ خير ، غرب مزورانه با ارزشهاي ديني و آزاديهاي اجتماعي و باورهاي مردمي و … به جنگ با بلوك شرق رفت !
اما همين مسيحيان وقتي در برابر خورشيد تابناك اسلام قرار مي گيرند تابلوي در دستان خود را برمي گردانند و طرف دين ممنوع را به جهان اسلام نشان مي دهند، با دغلكاري و حيله گري و پز رنگ باخته “ مواضع علمي ” !
بيداري مسلمانان
خوشبختانه در دهه هاي اخير، از متن اصيل جهان اسلام چهره هاي تابناكي از اخلاص و عمل و ايمان به خدا برخاسته است كه با عمل اجتماعي و انديشه ناب اسلامي خويش ، در برابر هرزه گيهاي فكري و الحادي غرب قامت برافراشته اند و بدون خوف و ترس از هياهوهاي پرطمطراق غرب و با ايمان راسخ اعلام مي كنند كه ما دين خدا را در متن زندگي قرار داده ايم و مطابق آن عمل مي كنيم. راهنماي همواره جاويدان ما كتاب خداست و سيره حسنه پيامبر بزرگ اسلام محمد مصطفي (ص) ، اين مشعل فروزان جهان هستي ، اين “ اسوة حسنه ” براي كل بشر و براي كل تاريخ ، اين تنها ميزان و معيار براي سنجش عمل حق از باطل در تمامي صحنه هاي زندگي ، اين تنها مرجع و تنها مصدر دستور حركت زندگي علمي و فكري و اخلاقي و روحي و فرهنگي و سياسي و اجتماعي و ملي و منطقه أي و جهاني در همه ازمنه و در تمامي تاريخ و اين تنها محور ، حبل المتين ، بي بديل براي وحدت و همدلي ويكپارچگي و اتحاد و انسجام و تعامل بدون نيرنگ و بسيج نيروها و سازماندهي عده و عده امت اسلامي و تجهيز سازو برگ و توان و توشه مسلمانان و گسترش مهربانيها و رحمت و آمرزش برادرانه نسبت به هم و نيز محور بي بديل پاسخگويي به دنياي هرزه گي و شرك و تكبر و خودسري و تجاوز و خونخواري قياصره و فراعنه اين عصر امثال بوش و بلر و ميتران و شارون و ديك چيني و برلسكوني و …
هم در اين راستا ، خميني كبير ، آن تربيت يافته راستين كوثر مكتب اسلام، آن محي الدين دين خدا در اين عصر و منادي شعار وحدت برمبناي ميلاد وجود نازنين “ محمد ” ، دو دهه پيش فرمود :
“ اين عيد بزرگ، سرمنشأ تمام بركات در عالم است و مركز وحدت مسلمين در جهان است. من نمي توانم راجع به بركات اين عيد، امروز با وقت كم عرض بكنم …. آنچه كه من امروز مي خواهم عرض كنم اين است كه ما در روزي عيد گرفتيم كه از جهاتي ملت ايران بايد جشن بگيرند … و يك امر مهمي كه در اين روز عيد بايد تبريك به همه عرض بكنم ، اين انفجار عظيمي است كه در كاخ سياه واشنگتن رخ داد و اين رسوايي بسيار مهمي كه براي سران كشور امريكا پيدا شد … ” (سخنان امام (ره) ، هفته وحدت ، سال 1365 )
حضرت امام (ره) در اين پيام اشاره به ذلت دولت امريكا در برابر نظام مقدس جمهوري اسلامي مي نمايد و مي فرمايد :
“ الآن تسابق مي كنند تمام كشورهاي بزرگ براي رابطه پيدا كردن با ايران ، اين چي است؟ اين افراد ايران است ؟ اين جمعيت كثير ايران است؟ ايران جمعيتي ندارد در مقابل عالم. اين ايمان جوانهاي ماست، اين بركات رسول اكرم است، اين بركات امام صادق است، اين بركاتي است كه چشم دنيا را خيره كرده است و همه را مضطرب كرده. آنهايي كه گمان مي كردند كه با يك تشر ايران را مي توانند چه بكنند، گمان كردند كه حالا هم زمان قاجار است. حالا هم زمان پهلوي است كه مردم بيدار نبودند. امروز زمان بيداري مردم ماست، زمان هوشياري و شكوفايي ايمان است در اين كشور. و لهذا مي بينيد كه الآن هر راديويي را باز كنيد از خارج، از هر گوشه ي عالم راجع به قضاياي آمريكا و راجع به خضوع او در مقابل ايران صحبت مي كنند و حرفها را هم مي زنند. اضطراب در كلمات خود ريگان اين قدر هست، تناقض گويي، اضطراب هست كه انسان نمي تواند باور كند كه يك آدمي كه رييس يك همچو كشوري هست و ادعايش آن قدر زياد است، اين قدر تناقص گويي ، اين قدر اضطراب ، اين قدر وحشت كه او را گرفته است، امروز يك چيز مهمي است، نه فقط او را ، كرملين هم همين طور است، آنها هم مسابقه مي كنند با آمريكا در رابطه با ايران ”.
در برابر عظمت و شكوه اسلام و انقلاب اسلامي و استواري و استقامت مسلمانان و رهبري جمهوري اسلامي ، لغزش و تزلزل فريب خوردگان و افسون زدگان غرب زده، نقطه آسيب وحدت امت اسلامي ، مورد سرزنش حضرت امام (ره) قرار مي گيرد و مي فرمايد:
“ من نمي خواهم در اين روز مبارك اسباب افسردگي اشخاص بشوم، لكن مي خواهم عرض كنم چرا اين قدر ما عقب افتاده هستيم؟ چرا ما بايد به واسطه ي اغراض نفسانيه اين قدر خودمان را ببازيم ؟ چرا بايد وقتي كه دنيا به تزلزل درآمده است براي اين بي اعتنايي ايران به كاخ سفيد و سياه، چرا ما بايد توجه كنيم مسائل آنها را ؟ چرا ما بايد اين قدر غربزده باشيم يا شيطانزده، من هيچ توقع نداشتم از بعضي اين اشخاص، ولو بعضيشان در نظر من پوچ اند، لكن از بعضي از اين اشخاص كه سابقه دارند هيچ توقعي نداشتم كه در اين زمان كه بايد فرياد بزنند سر آمريكا ، فرياد مي زنند سر مسئولين ما ! چه شده است؟ شماها چه تان است ؟ چه كرديد شما ها ؟ شماها چرا بايد تحت تأثير تبليغات خارجي واقع بشويد يا تحت تأثيرات نفسانيت خودتان؟ در يك همچون مسأله ي مهمي كه بايد همه ي شما دست به هم بدهيد و ثابت كنيد به دنيا كه ما وحدت داريم، وحدت ما اين طور شده است ودر روزي كه هفته ي وحدت است چرا شماها مي خواهيد تفرقه ايجاد كنيد؟ چرا مي خواهيد بين سران كشور تفرقه ايجاد كنيد؟ چرا مي خواهيد دودستگي ايجاد كنيد؟ چه شده است شما را ؟ كجا داريد مي رويد؟ اين تذهبون ؟ من نمي توانم كه آن طوري كه مي خواهم ، با شما صحبت كنم و نمي خواهم در روز عيد رنجش براي شما پيدا كنم، لكن شما انصاف بدهيد كه در يك همچو وقتي، وقت يك همچو اموري است؟ ! وقت يك همچون تأييدي است از كاخ سفيد؟ وقت يك همچون تأييدي است از ريگان؟! لحن شما در آن چيزي كه به مجلس داديد، از لحن اسرائيل تندتر است، از لحن خود كاخ نشينان آن جا تندتر است. شما چه شده است اين طور شديد؟ شما كه اين نبوديد بعضيتان . من بعضيتان را مي شناسم، شما اين طور نبوديد.
من اميدوارم كه شما باز توجه كنيد به مسائل ، توجه كنيد به دنيا، توجه كنيد به خودتان، توجه كنيد به قدرت خودتان ، نشكنيد اين قدرت را ، گرچه شماها نمي توانيد، لكن نبايد يك همچو كاري در ايران بشود. من نمي خواهم دل شما را بشكنم، لكن شما دل ملت ما را نشكنيد، شما دل مسئولين ما را نشكنيد، شما هي تندرو و كندرو درست نكنيد، دودستگي ايجاد نكنيد، اين خلاف اسلام است، خلاف ديانت است، خلاف انصاف است، نكنيد اين كارها را .”
پيام اصلي اين سخنان حضرت امام (ره) توجه به چهار نكته اساسي است!
اسلام ، مسلمانان ، دشمنان اسلام و فريب خوردگان غرب در ميان دنياي اسلام.
اسلام به عنوان مكتب مبارزه و مكتب زندگي ، تنها دستورالعملي است كه منجر به سعادت حقيقي مي گردد؛ به شرط اينكه مسلمانان مقاومت و استواري پيشه كنند. دشمنان اسلام به دليل حقانيت مطلق اسلام ، از نظر فكري و روحي و اعتقادي دچار اضطراب و تزلزل اند و تاب مقاومت در برابر مسلمانان را ندارند. تنها نقطه آسيب پذير امت اسلامي وجود آدمهاي ضعيف و تأثيرپذير از دشمنان اسلام و اسير وساوس نفس و ابليس و راحت طلب و دنيازده و غربگراست كه دشمن با استفاده از اين سرپلها يورش به اركان اسلام مي آورد!
در حاليكه مشركين و قداره بندان خونخوار دنياي جهود و مسيحيت در سرزمينهاي مقدس اسلامي ، در فلسطين ، عراق ، افغانستان ، پاكستان و تركيه مساجد را برسر مؤمنان خراب مي كنند و مسلمانان را به هنگام نماز به توپ و تانك مي بندند و زنان و فرزندان مسلمانان را شكنجه مي كنند و انسان بزرگواري مثل شيخ احمد ياسين را با بمب به شهادت مي رسانند ؛ انساني كه در كل غرب و در كل دنياي مسيحيت و جهود شايد نتوان يك نفر را به تراز مقام و منزلت او يافت ! آنگاه در جهان اسلام “ مسلمان پاكدامني ” مثل حسني مبارك بلند شود و از تريبون رسانه هاي غربي فرياد زند كه مشكل اصلي جهان اسلام ايران و شيعيانند !! يا آقاي ملك عبدالله افاضه بفرمايند تنها خطري كه جهان اسلام را تهديد مي كند، “ هلال شيعه ” است و فرمايشات ديگر از مزدوران ديگر كه در ميان امت اسلامي ، عمر را به مسلماني مي گذرانند !
در كنار اين خيل سياستمدار سر در آخور دجال غرب ، شما اضافه كنيد روشنفكران وجدان در جيب فروش در برابر جايزه و فرصت مطالعاتي و تكريم و ترويج مطروحه در غرب را كه مثل خوره به جان درخت تناور اسلام افتاده اند و علي الدوام راجع به ختم نبوت مقاله مي دهند و رساله ارسال مي كنند و سخنراني مي فرمايند و …
در كنار اين دو ، گروه سومي را اضافه كنيد كه با يك صلح حديبيه نه ديني بر ايشان باقي ماند و نه ايماني و “ محمد ” آن محبوبترين مخلوق خدا را ، با آنهمه ترنم هاي آسماني و بركات رحماني و نعمات الهي و رفتارها و كردارها و منشها و كنشها و انديشه ها و عاطفه ها و احساسهاي بهشتي ، وامي گذارند و تشكيل “ اپوزيسيون ” مي دهند !
اما در عصر بيداري اسلامي همه اين تجربه ها و همه اين اشكال ضعف و انحراف و آسيب و كج فهمي ، در گذر زمان و البته با صرف هزينه هاي فراوان انساني و مادي ، تبديل به فرهنگ و ذخيره معنوي ماندگاري شده است كه آبشخور بيداري اسلامي است. در چنين هنگامه أي است كه دنياي مزور غرب ، بناچار ، از پشت عوامل مزدور خود بدر آمده ، قدم به قدم ، مواجهه خود را با جهان اسلام آشكارتر مي كند!
در سال 58 ، يعني در همان آغاز انقلاب ، خونخوار دنياي غرب امريكاي جنايت پيشه از پشت سر رژيم فاسد و مفسد پهلوي بدر آمد و پشت سر عراق و كويت و عربستان و شيوخ پنهان شد و آنها را عليه اسلام به ميدان آورد.
سراسر هشت سال جنگ صدام عليه اسلام ، شما پليدي ها و پلشتي هاي جهان غرب عليه اسلام را مشاهده مي كنيد و روزي نيست كه غربيها ساكت بنشينند و دست به جنايت و تحريك و ارسال اسلحه و تبليغات و هياهو و جوسازي و … نزنند. صدام شكست خورد و كويت و ديگران هم !
خداي اسلام به پاداش پايداري و استقامت مسلمانان ، آمريكاي ظالم را با صدام ظالم درآويخت و شد آنچه بايد بشود! ديگر كسي از مزدوران افسون زده غرب در جهان اسلام جرأت نداشت به جنگ مسلمانان قدم به ميدان گذارد. پرده ها فرو افتاده بود! امريكا و انگليس و فرانسه رسوا شده بودند!
صليبيون خود به ميدان آمدند. مست و لايعقل ! با دهنهاي خمرآلوده و شكمهاي آكنده از نجاستخواري. مرحب اين هجمه مغولان غرب، بوش ، اين مردك سراپا ابله كه تنها هنرش ارائه حركات جنون آميز و بدور از عقل و خرد است حتي عقل و خرد غربي كه دنياي غرب پانصد سال است با اين افسون تمام جهان را چپاول مي كند !
جالب اينجاست كه بوش و هيأت حاكمه امريكا در آستانه حمله به افغانستان اعلام كردند كه جنگ صليبي جديد آغاز شده است !
جنگ صليبي جديد ، شما اين عبارت بر روي كاغذ بنويسيد و بدقت آنرا مورد تأمل قرار دهيد و آنگاه از ابعاد مختلف آنرا بررسي كنيد:
آيا اين غربيان نبودند كه مدام مي گفتند كه دين يك امر شخصي است و نبايد وارد مسائل سياسي و اجتماعي شود؟ پس چطور شد؟ فلذا اينكه ما مي گوييم كه غرب فريبكار است و مزور است و دغلكار است و شياد و دجال است و به هيچ چيز جز شكم و غرايز باور ندارد و بدتر از مغول است و خون آشام است و … خواهش مي كنم گره كراوات خود را براي اداي توضيحات “عالمانه” دستكاري نكنيد! واقعاْ تهوع آور است!
اگر دين نداريد حداقل آزاده باشيد! ماهيت انساني ايجاب مي كند كه يك حداقلي از جوهره انساني در شما باشد! شما چطور مي توانيد شعارهاي توخالي دموكراسي و حقوق بشر غربي را با جنايات غربيها در زندانهاي عراق از جمله زندان ابوغريب و زندانهاي افغانستان از جمله زندان گوانتانامو و زندانهاي مخفي پر از مسلمانان را كه توسط امريكا در سراسر غرب پراكنده است موجه جلوه دهيد!
آيا فروختن فال حافظ در ميدان خراسان يا ميدان مولوي يا گلوبندك شرافتمندانه تر است يا اظهار لحيه فيلسوفانه اندر ارسال رساله داير بر ختم رسالت به قصد كسب جوايز از دست شيطان! واقعاْ كداميك شرافتمندانه تر است ! بماند !
اما جهان اسلام ، از جهان مسيحيت و از شخص پاپ انتظار داشت كه راجع به اين سخن آلوده آن آدم ناچيز و سبك مغز ، واكنش دهد. دين مسيح از هر دين ديگر نسبت به اسلام مألوفتر است. در قرآن ما در سوره مباركه “صف” خداي تبارك و تعالي گزارش مي دهد كه عيسي بن مريم(ع) خطاب به بني اسرائيل اعلام كرده است كه من رسول خدايم و تورات كتاب موسي (ع) را تصديق مي كنم و پيامبر بعد از خود را كه اسمش احمد (ص) است به شما بشارت مي دهم!
اگر شما مي گوييد كه اين حقيقت ندارد پس چرا مباهله نكرديد و چرا نمي كنيد؟!
بدانيد جناياتي كه امروز هم مسلكان شما نسبت به مسلمانان اعم از كوچك و بزرگ و زن و مرد و قنداقه و پيرمرد مرتكب مي شوند در پيشگاه خداي تبارك و تعالي و مسلمانان بي پاسخ نخواهد ماند ! مسئوليت خود را جدي بگيريد!
آيا پاپ نبايد در مقابل هذيانهاي يك آدم وحشي كه مدعي دريافت الهامهاي غيبي است و يورش مغولانه خود را به افغانستان و عراق توجيه مي كند، آشكارا موضع بگيرد؟! آيا باز دنياي مسيحيت همچنان مزورانه شعار تهوع آور خود را تكرار مي نمايد كه دين از سياست جداست !
آيا مسئولان دنياي مسيحيت نبايد در برابر پليدترين و شرم آورترين اعمال هم مسلكان خود كه در سال 1384 نسبت به ارجمندترين خلق خدا يعني محمد مصطفي (ص) مرتكب شده اند ، از خود واكنش نشان دهند !
از پاپ مي پرسيم :
آيا شما و دستگاه مسيحيت ، بدون اسلام قادر به پاسخگويي به نياز هاي معنوي و ديني بشر امروز هستيد ؟
ظهور دجالهايي همچون بلر ، بوش ، برلسكوني ، رايس ، ديك چيني ، بولتون ، شارون و ... نشان مي دهد كه مسيحيت امروز در آموزش ارزشهاي معنوي به مردمان تحت حوزه خود چقدر ناتوان است !
در حاليكه عيسي مسيح (ع) تعليم مي دهد در برابر سيلي ظالم يا گستاخ يا خشمناك بردبار باش و براي شرمساري وي طرف ديگر صورت خود را پيش ببر ، جنايتكاران مسيحي چند قرن است كه دست و پا و استخوانهاي مبارزان و آزاديخواهان و ميهن پرستان و رهبران ديني كشورهاي جهان را زير شكنجه و آلات شكنجه مي شكنند؛ فقط براي غارت ثروت ملتها و انباشتن انبار سرمايه ملل مسيحي !
در سده هاي اخير هيچ جنايتي در دنيا اتفاق نمي افتد مگر اينكه انگليس پليد يا امريكاي جنايتكار يا يك دولت مسيحي ظالم در آن دست نداشته باشد !
مجموعه اين حوادث و جنايات و رسواييها و هرزه گيهاي دنياي مسيحيت ، كار را به جايي رسانده است كه بعد از رسوايي سلمان رشدي ، مزدور انگليسيها، اكنون ، در سال 84 ، اوباشان رسانه هاي دجال غرب ، دست به تاراج آخرين ذخيره معنوي و آسماني زده اند! وحشيگري مشركان غربي ، اكنون ، به اوج جنون و سراسر حيوانيت خود رسيده است! گويي غربيان براي التذاذ و تشفي شهوات نفساني حد و مرزي نمي شناسند ! درست مثل اجداد پليد و جلاد خود ، مثل روميان كه براي استمرار لذت خوردن ، بعد از هر بار خوردن با پرمرغ و خارش گلو استفراغ مي كردند تا باز بتوانند بخورند و لذت ببرند !!
آري در چنين هنگامه اي است كه بار ديگر ، تربيت يافته اي از كوثر مكتب محمد(ص) ، پرچم نجات بخش بشر ، محمد مصطفي (ص)، را در برابر ديدگان كل بشر برمي افرازد و همگان را به سوي آن صلا درمي دهد : اكنون پيامبر اعظم خدا !
هان اي ” بره “ هاي ” گرگ “ شده عيسي (ع) اكنون در بهت دشتهاي ضلالت بوش و بلر به كجا مي رويد؟!
محمد (ص) ، پيامبر اعظم خدا ، شما را به فلاح مي خواند! دست از تجاوز و آدمكشي و تخريب منازل فلسطين برداريد ، مساجد را خراب نكنيد ، بندگان خدا را به قتل نرسانيد اماكن متبركه مردان الهي را آتش نزنيد.
هان اي خوكان و گرازان ! سم در سرزمينهايي كه قدمگاه پيامبران و اولياي خدا و مصلحان و پاكان بوده است نكوبيد ! از اين اماكن خارج شويد!
از عراق و افغانستان خارج شويد ! رنج بي پايان اين مردمان بر اثر نامردميها و جنايات شما ، عرش الهي را به لرزه درآورده است!
اَليسَ صبح بقريب !
و خداي تبارك و تعالي در سوره مباركه نور فرمود :
” وَعدَ الله الذين ءَامَنوا منكُم و عَملواالصالحات لَيستَخلفنَهم في الارض كمااستخلفَ الَذين من قَبلهم و ليمكنَن لَهم دينهم الَذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بَعد خَوفَهم امنا يَعبدونَني لايشركون بي شيئاً و من كفر بَعد ذلك فَأولئك هم الفاسقون “ (آيه 55 )
١٨:١١ ١٩/٠٢/١٣٨٥